مثنوی معنوی/وصیت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کی مرا ندیده باشی

از ویکی‌نبشته
دفتر سوم مثنوی از مولوی
(وصیت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کی مرا ندیده باشی)
  وا مگردان هیچ ازینها دم مزن تا نیاید بر من و تو صد حزن  
  عاقبت پیدا شود آثار این چون علامتها رسید ای نازنین  
  در زمان از سوی میدان نعره‌ها می‌رسید از خلق و پر می‌شد هوا  
  شاه از آن هیبت برون جست آن زمان پابرهنه کین چه غلغلهاست هان  
  از سوی میدان چه بانگست و غریو کز نهیبش می‌رمد جنی و دیو  
  گفت عمران شاه ما را عمر باد قوم اسراییلیانند از تو شاد  
  از عطای شاه شادی می‌کنند رقص می‌آرند و کفها می‌زنند  
  گفت باشد کین بود اما ولیک وهم و اندیشه مرا پر کرد نیک