مثنوی معنوی/ملامت کردن اهل مسجد مهمان عاشق را از شب خفتن در آنجا و تهدید کردن مرورا

از ویکی‌نبشته
دفتر سوم مثنوی از مولوی
(ملامت کردن اهل مسجد مهمان عاشق را از شب خفتن در آنجا و تهدید کردن مرورا)
  قوم گفتندش که هین اینجا مخسپ تا نکوبد جانستانت همچو کسپ  
  که غریبی و نمی‌دانی ز حال کاندرین جا هر که خفت آمد زوال  
  اتفاقی نیست این ما بارها دیده‌ایم و جمله اصحاب نهی  
  هر که آن مسجد شبی مسکن شدش نیم‌شب مرگ هلاهل آمدش  
  از یکی ما تابه صد این دیده‌ایم نه به تقلید از کسی بشنیده‌ایم  
  گفت الدین نصیحه آن رسول آن نصیحت در لغت ضد غلول  
  این نصیحت راستی در دوستی در غلولی خاین و سگ‌پوستی  
  بی خیانت این نصیحت از وداد می‌نماییمت مگرد از عقل و داد