پرش به محتوا

مثنوی معنوی/معنی ما شاء الله کان یعنی خواست

از ویکی‌نبشته
دفتر پنجم مثنوی از مولوی
(معنی ما شاء الله کان یعنی خواست خواست او و رضا رضای او جویید از خشم دیگران و رد دیگران دلتنگ مباشید آن کان اگر چه لفظ ماضیست لیکن در فعل خدا ماضی و مستقبل نباشد کی لیس عند الله صباح و لا مساء)
  قول بنده ایش شاء الله کان بهر آن نبود که تنبل کن در آن  
  بلک تحریضست بر اخلاص و جد که در آن خدمت فزون شو مستعد  
  گر بگویند آنچ می‌خواهی تو راد کار کار تست برحسب مراد  
  آنگهان تنبل کنی جایز بود کانچ خواهی و آنچ گویی آن شود  
  چون بگویند ایش شاء الله کان حکم حکم اوست مطلق جاودان  
  پس چرا صد مرده اندر ورد او بر نگردی بندگانه گرد او  
  گر بگویند آنچ می‌خواهد وزیر خواست آن اوست اندر دار و گیر  
  گرد او گردان شوی صد مرده زود تا بریزد بر سرت احسان و جود  
  یا گریزی از وزیر و قصر او این نباشد جست و جوی نصر او  
  بازگونه زین سخن کاهل شدی منعکس ادراک و خاطر آمدی  
  امر امر آن فلان خواجه‌ست هین چیست یعنی با جز او کمتر نشین  
  گرد خواجه گرد چون امر آن اوست کو کشد دشمن رهاند جان دوست  
  هرچه او خواهد همان یابی یقین یاوه کم رو خدمت او برگزین  
  نی چو حاکم اوست گرد او مگرد تا شوی نامه سیاه و روی زود  
  حق بود تاویل که آن گرمت کند پر امید و چست و با شرمت کند  
  ور کند سستت حقیقت این بدان هست تبدیل و نه تاویلست آن  
  این برای گرم کردن آمدست تا بگیرد ناامیدان را دو دست  
  معنی قرآن ز قرآن پرس و بس وز کسی که آتش زدست اندر هوس  
  پیش قرآن گشت قربانی و پست تا که عین روح او قرآن شدست  
  روغنی کو شد فدای گل به کل خواه روغن بوی کن خواهی تو گل