مثنوی معنوی/مثال دنیا چون گولخن و تقوی چون حمام
ظاهر
شهوت دنیا مثال گلخنست | که ازو حمام تقوی روشنست | |||||
لیک قسم متقی زین تون صفاست | زانک در گرمابه است و در نقاست | |||||
اغنیا مانندهی سرگینکشان | بهر آتش کردن گرمابهبان | |||||
اندریشان حرص بنهاده خدا | تا بود گرمابه گرم و با نوا | |||||
ترک این تون گوی و در گرمابه ران | ترک تون را عین آن گرمابه دان | |||||
هر که در تونست او چون خادمست | مر ورا که صابرست و حازمست | |||||
هر که در حمام شد سیمای او | هست پیدا بر رخ زیبای او | |||||
تونیان را نیز سیما آشکار | از لباس و از دخان و از غبار | |||||
ور نبینی روش بویش را بگیر | بو عصا آمد برای هر ضریر | |||||
ور نداری بو در آرش در سخن | از حدیث نو بدان راز کهن | |||||
پس بگوید تونیی صاحب ذهب | بیست سله چرک بردم تا به شب | |||||
حرص تو چون آتشست اندر جهان | باز کرده هر زبانه صد دهان | |||||
پیش عقل این زر چو سرگین ناخوشست | گرچه چون سرگین فروغ آتشست | |||||
آفتابی که دم از آتش زند | چرک تر را لایق آتش کند | |||||
آفتاب آن سنگ را هم کرد زر | تا بتون حرص افتد صد شرر | |||||
آنک گوید مال گرد آوردهام | چیست یعنی چرک چندین بردهام | |||||
این سخن گرچه که رسواییفزاست | در میان تونیان زین فخرهاست | |||||
که تو شش سله کشیدی تا به شب | من کشیدم بیست سله بی کرب | |||||
آنک در تون زاد و پاکی را ندید | بوی مشک آرد برو رنجی پدید |