مثنوی معنوی/قصهی هلال کی بندهی مخلص بود خدای را صاحب بصیرت بیتقلید پنهان شده
چون شنیدی بعضی اوصاف بلال | بشنو اکنون قصهی ضعف هلال | |||||
از بلال او بیش بود اندر روش | خوی بد را بیش کرده بد کشش | |||||
نه چو تو پسرو که هر دم پستری | سوی سنگی میروی از گوهری | |||||
آنچنان کان خواجه را مهمان رسید | خواجه از ایام و سالش بر رسید | |||||
گفت عمرت چند سالست ای پسر | بازگو و در مدزد و بر شمر | |||||
گفت هجده هفده یا خود شانزده | یا که پانزده ای برادرخوانده | |||||
گفت واپس واپس ای خیره سرت | باز میرو تا بکس مادرت |