مثنوی معنوی/سبب تاخیر اجابت دعای ممن
ظاهر
ای بسا مخلص که نالد در دعا | تا رود دود خلوصش بر سما | |||||
تا رود بالای این سقف برین | بوی مجمر از انین المذنبین | |||||
پس ملایک با خدا نالند زار | کای مجیب هر دعا وی مستجار | |||||
بندهی ممن تضرع میکند | او نمیداند به جز تو مستند | |||||
تو عطا بیگانگان را میدهی | از تو دارد آرزو هر مشتهی | |||||
حق بفرماید که نه از خواری اوست | عین تاخیر عطا یاری اوست | |||||
حاجت آوردش ز غفلت سوی من | آن کشیدش مو کشان در کوی من | |||||
گر بر آرم حاجتش او وا رود | هم در آن بازیچه مستغرق شود | |||||
گرچه مینالد به جان یا مستجار | دل شکسته سینهخسته گو بزار | |||||
خوش همیآید مرا آواز او | وآن خدایا گفتن و آن راز او | |||||
وانک اندر لابه و در ماجرا | میفریباند بهر نوعی مرا | |||||
طوطیان و بلبلان را از پسند | از خوش آوازی قفس در میکنند | |||||
زاغ را و چغد را اندر قفس | کی کنند این خود نیامد در قصص | |||||
پیش شاهد باز چون آید دو تن | آن یکی کمپیر و دیگر خوشذقن | |||||
هر دو نان خواهند او زوتر فطیر | آرد و کمپیر را گوید که گیر | |||||
وآن دگر را که خوشستش قد و خد | کی دهد نان بل به تاخیر افکند | |||||
گویدش بنشین زمانی بیگزند | که به خانه نان تازه میپزند | |||||
چون رسد آن نان گرمش بعد کد | گویدش بنشین که حلوا میرسد | |||||
هم برین فن داردارش میکند | وز ره پنهان شکارش میکند | |||||
که مرا کاریست با تو یک زمان | منتظر میباش ای خوب جهان | |||||
بیمرادی مومنان از نیک و بد | تو یقین میدان که بهر این بود |