مثنوی معنوی/سال کردن آن صوفی قاضی را

از ویکی‌نبشته
دفتر ششم مثنوی از مولوی
(سال کردن آن صوفی قاضی را)
  گفت صوفی چون ز یک کانست زر این چرا نفعست و آن دیگر ضرر  
  چونک جمله از یکی دست آمدست این چرا هوشیار و آن مست آمدست  
  چون ز یک دریاست این جوها روان این چرا نوش است و آن زهر دهان  
  چون همه انوار از شمس بقاست صبح صادق صبح کاذب از چه خاست  
  چون ز یک سرمه‌ست ناظر را کحل از چه آمد راست‌بینی و حول  
  چونک دار الضرب را سلطان خداست نقد را چون ضرب خوب و نارواست  
  چون خدا فرمود ره را راه من این خفیر از چیست و آن یک راه‌زن  
  از یک اشکم چون رسد حر و سفیه چون یقین شد الولد سر ابیه  
  وحدتی که دید با چندین هزار صد هزاران جنبش از عین قرار