مثنوی معنوی/در خلوت رفتن داود تا آنچ حقست پیدا شود
ظاهر
در فرو بست و برفت آنگه شتاب | سوی محراب و دعای مستجاب | |||||
حق نمودش آنچ بنمودش تمام | گشت واقف بر سزای انتقام | |||||
روز دیگر جمله خصمان آمدند | پیش داود پیمبر صف زدند | |||||
همچنان آن ماجراها باز رفت | زود زد آن مدعی تشنیع زفت |