مثنوی معنوی/در بیان قول رسول علیهالسلام لا رهبانیة فیالاسلام
ظاهر
بر مکن پر را و دل بر کن ازو | زانک شرط این جهاد آمد عدو | |||||
چون عدو نبود جهاد آمد محال | شهوتت نبود نباشد امتثال | |||||
صبر نبود چون نباشد میل تو | خصم چون نبود چه حاجت حیل تو | |||||
هین مکن خود را خصی رهبان مشو | زانک عفت هست شهوت را گرو | |||||
بیهوا نهی از هوا ممکن نبود | غازیی بر مردگان نتوان نمود | |||||
انفقوا گفتست پس کسپی بکن | زانک نبود خرج بیدخل کهن | |||||
گر چه آورد انفقوا را مطلق او | تو بخوان که اکسبوا ثم انفقوا | |||||
همچنان چون شاه فرمود اصبروا | رغبتی باید کزان تابی تو رو | |||||
پس کلوا از بهر دام شهوتست | بعد از آن لاتسرفوا آن عفتست | |||||
چونک محمول به نبود لدیه | نیست ممکن بود محمول علیه | |||||
چونک رنج صبر نبود مر ترا | شرط نبود پس فرو ناید جزا | |||||
حبذا آن شرط و شادا آن جزا | آن جزای دلنواز جانفزا |