مثنوی معنوی/باز جواب گفتن آن امیر ایشان را
ظاهر
گفت نه نه من حریف آن میم | من به ذوق این خوشی قانع نیم | |||||
من چنان خواهم که همچون یاسمین | کژ همیگردم چنان گاهی چنین | |||||
وارهیده از همه خوف و امید | کژ همیگردم بهر سو همچو بید | |||||
همچو شاخ بید گردان چپ و راست | که ز بادش گونه گونه رقصهاست | |||||
آنک خو کردست با شادی می | این خوشی را کی پسندد خواجه کی | |||||
انبیا زان زین خوشی بیرون شدند | که سرشته در خوشی حق بدند | |||||
زانک جانشان آن خوشی را دیده بود | این خوشیها پیششان بازی نمود | |||||
با بت زنده کسی چون گشت یار | مرده را چون در کشد اندر کنار |