مثنوی معنوی/اجابت کردن حق تعالی دعای موسی را علیه السلام
ظاهر
| گفت بخشیدم بدو ایمان نعم | ور تو خواهی این زمان زندهش کنم | |||||
| بلک جمله مردگان خاک را | این زمان زنده کنم بهر ترا | |||||
| گفت موسی این جهان مردنست | آن جهان انگیز کانجا روشنست | |||||
| این فناجا چون جهان بود نیست | بازگشت عاریت بس سود نیست | |||||
| رحمتی افشان بر ایشان هم کنون | در نهانخانهی لدینا محضرون | |||||
| تابدانی که زیان جسم و مال | سود جان باشد رهاند از وبال | |||||
| پس ریاضت را به جان شو مشتری | چون سپردی تن به خدمت جان بری | |||||
| ور ریاضت آیدت بی اختیار | سر بنه شکرانه ده ای کامیار | |||||
| چون حقت داد آن ریاضت شکر کن | تو نکردی او کشیدت ز امر کن | |||||