پرش به محتوا

فواید گیاه‌خواری/تاریخ گیاه‌خواری

از ویکی‌نبشته
فواید گیاه‌خواری (۱۳۰۶ خورشیدی) از صادق هدایت
فصل چهارم (تاریخ گیاه‌خواری)

فصل چهارم

تاریخ گیاهخواری

 

تاریخ گیاهخواری با تاریخ پیدایش آدمیزاد در روی زمین شروع میگردد چنانکه از روی علوم ثابت شده او مانند میمونهای بزرگ در جنگلهای نواحی گرمسیر میزیسته و خوراکش تنها میوهٔ درختها بوده است و میلیونها سال با همان خوراک زیست کرده اما بواسطهٔ بعضی پیش‌آمدهای ناگهانی مثل زمین‌لرزه و غیره ناگزیر شده بنواحی دیگر کوچ بکند و بمناسبت تغییر آب‌وهوا از گرسنگی ناچاری و نایابی میوه ناگزیر گردیده گوشت جانورانی که برای دفاع میکشته بخورد و پس از پیدا کردن آتش توانسته این عادت را نگاهداری بکند.

پرفسور «بونژ» در کتاب علمی خود[۱] چنین می‌نویسد «در زمانهای ماقبل انسانی نیاکان آدمیزاد مانند میمونهای بزرگ در شاخسار درختان زندگانی میکرده و از میوه تغذیه مینموده است. ساختمان بدن انسان کنونی گواهی میدهد چونکه او دارای روده‌های یک میوه‌خوار و گیاهخوار میباشد. هنگامیکه انسان زندگانی حیوان خزنده را ترک کرده و موقعیت قائم را پذیرفت خوراک او تغییر نمود و گوشت و نباتات را با هم خورد... اما این تغییر خوراک در بدن انسان تولید سموم نموده از آنجا امراض تولید گردید. غذای گوشتی روده‌های کوتاه میخواهد و چون گذرگاه لولهٔ هاضمه زیاد دراز است بزودی در آنجا تولید فساد کرده و ناخوشیهائی که از این راه بگیرند موروثی گشته پیوسته سخت‌تر می‌شود بخصوص نزد بچه‌هائی که از خویشان همخون بدنیا بیایند»

پرفسور «هئر» آلمانی راجع بخوراک انسان اولیه میگوید: «غرس درختهای میوه و کشت غلات بازمنهٔ خیلی قدیم میرسد و در آن زمان میوه استعمال میکرده‌اند... سیب و گلابی زغال شده پیدا کرده‌اند و آنها را دولپه مینموده‌اند و برای توشهٔ زمستان خودشان خشک میکرده‌اند.»

اطراف قدیمی‌ترین اقامتگاه نژادهائی که کنار دریاچه‌ها در خانهٔ چوبی منزل داشته‌اند در سویس «وانگن ربرنهوزن کنسیز»[۲] توده‌های زغال‌شدهٔ میوه‌های جنگلی پیدا کرده‌اند که برای آذوقهٔ زمستان خشک شده بوده و بعلاوهٔ آلونک‌هـای آنها آسیابهای دستی پیدا گردیده است.

«بوردو» در کتاب «تاریخ خوراک» خـود نوشته: «خوراکی پیدا نمیشود که استعمال آن آنقدر قدیمی و عمومی بوده باشد که میوه‌ها. چیدن آنها تنها مایهٔ معیشت انسان اولیه بوده. در نواحی نیمه‌حاره که میوه‌های عالی میرسد در تمام مدت سال هنوز ساکنین آنجا از این حاصل آسان زندگانی میکنند. کاشتن درختهای میوه در هرجائیکه عملی می‌شده بابتدای تمدن زراعتی میرسد.»

پرفسور «فویه» می‌نویسد: «مطابق علم‌الاعضاء انسان اولیه گوشت نمیخورده و میوه‌خوار بوده است. پس میتوان بقول «داروین» باور کرد که او آرام بوده نه درنده چنانکه «گستاو لو بون» گمان میکند. گرگان یکدیگر را نمیدرند نه شیران و نه ببران معلوم نیست برای چه این احتیاج غیرطبیعی در انسان پیدا شده. بدرفتاری دربارهٔ زنان ما بین بسیاری از طوایف وحشی و حالت اسارتی که او را نگاه داشته و همچنین عادت اینکه بسن معینی که رسیدند آنان را بخورند تمام اینها از بربریت مردها میباشد که در ابتدا وجود نداشته ...»

گمان کرده‌اند که نیاکان آدمیزاد زمان طویلی از حاصل ماهی‌گیری و شکار زندگانی نموده‌اند بدون اینکه بسلامتی ایشان لطمه‌ای وارد آمده باشد اما این فرض را نمی‌شود پذیرفت. اگر انسان اولیه موقتاً خانه‌های چوبین در کنار دریاچه‌ها ساخته تنها برای محافظت کردن خودش از دست جانوران درنده بوده است نه برای آسان کردن ماهی‌گیری چونکه ماهیها از جلو یک کشتار دائمی طبیعتاً فرار میکردند بعلاوه از شمارهٔ آنها کاسته می‌شد از طرف دیگر انسان اولیه آلات ماهی‌گیری انسان امروزه را نداشته مثل قلاب، تور و غیره. همچنین آلات عجیب و غریبی که امروزه در شکارگاهها بکار میبرند برای آنها مجهول بوده است و بآسانی گوشت جانوران را بدون وسایل لازمه‌اش مانند چوپانی و کارد و سلاخخانه و آتش و چاشنی‌های گوناگون و غیره نمیتوانستند بخورند درصورتیکه نباتات فراوان آنها را احاطه کرده و از میوهٔ خوشمزه و گوارا به‌آسانی میتوانستند زندگانی خود را تأمین بنمایند برعکس آنها بخصوص میوه‌خوار بوده و روزهای خوشبختی داشته‌اند.

بهرحال زیاده از موضوع دور نشویم از مطالب فوق معلوم می‌شود که گیاهخواری یک چیز تازه‌درآمدی نیست ما میرویم نشان بدهیم که گیاهخواری در هر آب‌وهوا و نزد طبقات مختلفهٔ مردم امتحان خوبی داده است.

باهوش‌ترین دانشمندان و خردمندان هر زمانی و همهٔ پیغمبران و پیشوایان عقاید و همه کسانی که به بهبودی اخلاقی نژاد آدمیزاد علاقه‌مند بوده‌اند و برای پیشرفت ذهنی و برتری مقام انسانیت کوشیده‌اند همهٔ آنان گیاهخوار شناخته شده و پرهیز از گوشتخواری را یکی از بزرگترین عوامل پرهیزکاری بشر دانسته به پیروان خودشان سفارش نموده‌اند چنانکه از داستانهای ملت‌ها آشکار میگردد پیشرفت اخلاقی و توسعهٔ فکری با خوراک آنان وابستگی نزدیکی داشته است و امروزه نیز بسیاری از بزرگان و متفکرین دنیا همین طرز خوراک را پیروی مینمایند. برای نمونه بعضی از آنان از این قرارند:

بودا، زردشت، فیساغورس، مغان ایران، دانشمندان هند، کاهنان مصر، فلاسفهٔ یونان: همر، سقراط، افلاتون، ارستو، پلوتارک، اپیکور، سنک، پلین، مارکورل، ویرژیل، زنن، رهبانان ترسائی: اریژن، کریزستم، سن کلمان دالکساندری، فلاسفه و عرفا و متصوفین اسلامی: حضرت امیر، ابوعلی سینا، ناصرخسرو، شیخ نجم‌الدین رازی، ابوالعلاءِ معری، شیخ عطار، مولوی ، غیبیون، یزدانیان، مزداسنان، و غیره، باکن ، کرناور، گاسندی، میلتن، شودن‌برگ، نیوتن، پاسکال، فنه‌لون، مونتنی، برناردن دو سن پییر، آنکتیل دو پرون، شارل ندییه، ژان ژاک روسو، فرانکلن، شلی، لامارتین، واگنر ، میشله، شوپن‌هاور، تولستوی، فابر، رکلوس، بوسوئه، ولتر، ادیسون، مترلینگ، کارپانتر و غیره...

در بیشتر کیشها پرهیز از گوشتخواری تأکید شده. هندوهای برهمائی یا بودائی بکلی از خوراک حیوانی پرهیز میکنند چونکه مذهب آنان قدغن اکید نموده. مصریان باستانی نیز از گوشت احتراز مینموده‌اند چونکه حیوانات را مقدس میدانستند و فیساغورس که محرم به طریقت آنان بوده این عقیده را در یونان رواج داد.

چنانکه از کتب قدیمی هندی‌ها استنباط می‌شود نژاد آرین در ابتدا از خوردن گوشت پرهیز میکرده در قوانین مانو (ماناوا دهارماساسترا) که یکی از کتب کهنهٔ هندیها است نوشته: «کسیکه پیروی قوانین را نموده و مانند دیو تشنه‌بخون گوشت استعمال نکند در این دنیا به نیک‌سیرتی کامل رسیده و از شکنجهٔ ناخوشیها ایمن خواهد بود.»

نخستین قانون بودا میگوید: «مکشید — بامحبت باشید و سیر دایرهٔ تکامل جانوران را خراب مکنید.» ازاین‌جهت مردمان ژاپن، چین و هندوستان که بیشتر اهالی روی کرهٔ زمین را تشکیل میدهند گیاهخوار می‌باشند.

شت زردشت در اندرزهای خودش کشتن جانوران بی‌آزار را که آفریدگان آهورا مزدا هستند یک جنایت زشت میداند. در اوستا کشاورزی اولین کار مقدس انسانی است همچنین خوراکهای پاکیزه که زمین بشکل میوه بما میدهد ستایش مینماید. برای این ملت کشاورز و روستا مرگ هر حیوانی که از جملهٔ آفریدگان هرمز بوده یک نفع اهریمن بشمار میآمده و در گاتهای ۳۲ میخوانیم: «آهورا مزدا نفرین میکند بکسیکه چارپایان را بکشد.» در روایات پارسیان آمده که زردشت با شیر و گیاه تغذیه مینموده.

ایرانیان باستانی از پلیدی و آلودگی خوراک حیوانی پرهیز میکرده‌اند در کتاب دبستان نوشته: «اما نشده که یزدانیان بزرگ، دهان به گوشت آلایند چه گوشت خوردن صفت انسانی نیست، چه هرگاه بقصد خورد خویش کشد سبعیت در طبیعت نشیند و این غذا نیز آورندهٔ درندگی است.»

دو قانون‌گذاری که پس از زردشت آمدند مزدک و مانی مانند بودائیان خوردن گوشت را قدغن مینمایند. پیروان فیساغورس از انجیر و سبزیها و میوه و عسل و نان زندگانی میکرده‌اند. خود فیساغورس که بسن صدسالگی مرد در باب گوشتخواری گفته: «بترسید ای میرندگان که خودتان را بچنین خوراک چرکینی آلوده سازید.»

هوراس نقل میکند که «ارفه» برای آرام کردن طبیعت درندهٔ یونانیان قدیم استعمال گوشت را منع نمود.

حضرت امیر که زندگانی ریاضت‌مندانه مینموده راجع‌به گوشت‌خواری میفرماید: «لاتجعلوا بطونکم مقابرالحیوانات.» در اسلام بسیاری از طریقت‌های متصوفین و عرفا، گیاهخوار بوده‌اند. پزشگ نامدار ابوعلی سینا مرید گیاهخواری بوده و در کتاب‌های خودش مضار گوشت را بیان مینماید و گفته: حذر کنید از خوردن گوشت جانوران، همچنین نجم‌الدین رازی در مرصادالعباد نوشته از گوشت بسیار احتراز کنید و نظریات خود را شرح می‌دهد:

سنک (Sénéque) که یکی از فلاسفهٔ بزرگ بوده است برضد استعمال گوشت مطالب مهمی مینویسد که مختصر آن اینست: ۱– هیچ‌چیز آنقدر طبیعی نیست مگر تنفری که از خوردن گوشت حیوانات بما دست میدهد. ۲– اگر آدمیان اولیه باین کار تن در دادند از روی ناچاری فوق‌العاده بوده است. ۳– نمک‌نشناسی، بربریت و هواپرستی از خوردن گوشت پیدا میشود. ۴– ساختمان بدن انسان برای گوشتخواری درست نشده.

«شما از اژدهای وحشی، یوز، پلنگ و شیران سخن میرانید و خودتان در ستمگری دست این جانوران را از پشت بسته‌اید چون که کشتار برای آنان خوراک بشمار میآید اما برای شما یک لقمهٔ لذیذ است و باید آنقدر ظرافت بکار ببرید تنفر آن را بپوشانید.»

پلوتارک از فلاسفهٔ یونان میگوید: «تو از من میپرسی چرا فیساغورس از خوردن گوشت جانوران پرهیز میکرده؟ اما من برعکس از تو سؤال میکنم کدام انسان اول جرئت کرد که گوشت مردار را به دهان خود نزدیک بکند... که سر سفرهٔ خود اجساد کشته‌شده و لاشه استعمال بنماید و در شکم خودش اعضائی را غوطه‌ور سازد که لحظهٔ پیش آواز برمیآوردند و غرش مینمودند و راه میرفتند و مینگریستند؟ چگونه چشم‌های او طاقت دیدار کشتار را آورد؟ چگونه توانست خون گرفتن و پوست کندن و تکه‌تکه کردن یک جانور بیچارهٔ بدون دفاع را ببیند؟ چگونه توانست طاقت منظرهٔ گوشتهای لرزان را بیاورد؟

«جانورانی را که شما میخورید آنهایی نیستند که دیگران میخورند شما بخون حیوانات بی‌گناه آرام تشنه هستید که به هیچ‌کسی آزار نمیرسانند که بشما انس میگیرند که برای شما کار میکنند و شما بجای مزد خدمتشان آنها را می‌بلعید!

«ای جانی برضد طبیعت هرگاه لجاجت میکنی که ترا درست کرده‌اند تا همجنسان خـودت را بخوری جنبندگانی که دارای عضلات و استخوان هستند حساس و زنده میباشند پس از تنفری که از این خوراکهای ترسناک بتو دست میدهد خودداری بکن ...»

پرفسور گاسندی در کاغذ خود به فن هلمنت نوشته: «من مدلل کرده‌ام که مطابق ساختمان دندانهایمان بنظر نمی‌آید که برای استعمال گوشت درست شده باشد چون همه جانورانی را که طبیعت برای گوشتخواری بوجود آورده دندانهای بلند مخروطی برندهٔ نامساوی و از یکدیگر جداشده دارند — مابین آنان شیر، ببر، گرگ، سگ و غیره یافت میشود. اما آنهائی که برای زندگانی کردن تنها از سبزیها و میوه‌ها درست شده‌اند دندانشان کوتاه، کند و نزدیک بهم است همچنین به قسمت‌های مساوی از یکدیگر قرار گرفته.»

ژان کریزستم کشیش گفته: «ما از روی گرگان و ببران گرته برداشته‌ایم یا بدتر از آنها هستیم چونکه خدا بما حس دادگری داده است.»

«جان ری» طبیعی‌دان انگلیسی در موضوع گیاهخواری اینطور بیان میکند: «حقیقةً انسان اعضای یک جانور گوشتخوار را ندارد... باغهای ما همه لذتهای روان‌پرور را جلو چشم ما می‌گستراند درصورتیکه کشتارخانه‌ها و قصابیها پر از خون بسته‌شده و کثافات شنیع است ..»

«بوفون» از علمای بزرگ تاریخ طبیعی نوشته. «انسان میتواند مانند حیوان با نباتات زندگانی بنماید... بنظر میآید طبیعت بزحمت برای هوی‌وهوس و حرص او کفایت میکند. انسان به‌تنهائی خیلی زیادتر گوشت می‌بلعد که تمام جانوران درنده و این از روی اجحاف است نه از حیث لزوم.»

ولتر معروف میگوید: «مردمان از مشروبات قوی تشنگی خود را فرونشانده‌اند و از کشتار سیر گشته‌اند همهٔ آنها یک خون بجوش‌آمده و سوزان دارند که آنان را به صد گونه دیوانه میکند. دیوانگی بزرگ آنها وسواس خونریزی برادران خودشان و ویران کردن دشتهای حاصل‌خیز است تا اینکه روی آن گورستانها سلطنت بکنند.»

به لاشخوران متعصب این کلمات «شلی» را میدهیم تا اندکی فکر بنمایند: «تشریح‌الابدان قیاسی بما نشان میدهد که انسان شبیه بحیوانات میوه‌خوار می‌باشد و هیچ نشانی از گوشتخواری در او نیست نه پنجه دارد تا شکار خود را بگیرد و نه دندانهای بلند تیز دارد تا حیوان زنده را پاره بکند. یک «ماندارن» اولین طبقهٔ چین که ناخنهای او به‌بلندی دو شست میرسد نخواهد توانست یک خرگوش زنده را بدراند. بوسیلهٔ همه نیرنگهای شکم‌پرستی است که یک گاو وحشی را گاو اهلی میکنیم و قوچ را مبدل به گوسفند مینمائیم که برخلاف طبیعت می‌باشد تا نسوخ او نرم و فاسد بشود — این تنها از آرایش کردن گوشت مردار و گمراه کردن آنست بوسیلهٔ پخت‌وپز علمی که آنرا قابل جویدن مینمائیم و تبدیل به چاشنی میکنیم تا از تنفری که از خون بما دست میدهد پرهیز کرده باشیم. من خواهش میکنم از همهٔ آنهائیکه آرزوی راستی و خوشبختی را مینمایند از روی صداقت یک امتحان خوراک نباتی را روی خودشان بکنند... بدبختانه ترجیح این خوراک را تنها مابین مردمان دانشمند مشاهده مینمایند که میتوانند از شکم‌چرانی و خرافات چشم بپوشند.. زیرا مردمان کوته‌نظر که قربانی ناخوشیها هستند ترجیح میدهند دردها و ناخوشی خود را بوسیله داروها آرام بکنند تا پیش‌بینی آنرا بتوسط خوراک بنمایند.»

بسوئه (Bossuet) نطاق بزرگ تردید نمیکند که فساد اخلاقی و جسمانی انسان را به خوراک مرداری او نسبت بدهد: «... اکنون برای خوراک با وجود تنفری که طبیعةً بما دست میدهد باید خون بریزیم و همه سلیقه بخرج دادن ما برای آراستن و پر کردن سفره خودمان به‌دشواری کفایت میکند تا لاشه‌هائیکه میخوریم تغییر صورت ظاهری به آنها داده باشیم.»

«اما این تنها بدبختی نیست زندگانی کوتاه شده و در اثر تندخوئی که در نژاد انسان پیدا گردیده زندگانی کوتاه‌تر میشود. انسان که در ازمنهٔ اولیه از سر جان جانوران میگذشته عادت کرده بود تا از سر زندگانی همجنسان خودش نیز دست بدارد ....»

یکی از پیشوایان بزرگ گیاهخواری کلیزس در کتاب مفصلی که نوشته ثابت مینماید: ۱– که انسان بهیچوجه حیوان گوشتخوار نمی‌باشد و طبیعةً آرامترین جنبندگان است. ۲– که کشتار حیوانات اصل و پایهٔ خطایا و جنایات اوست. همچنین خوراک حیوانی سبب زشتی و پیشرسی ناخوشی‌ها و کوتاهی زندگانی او میباشد. ۳– که این گمراهی سرنوشت آیندهٔ او را چرکین نموده یعنی زندگانی جاودانی او را بعقب میاندازد.

«میشله» مورخ و نویسندهٔ نامدار میگوید: «برای زن و بچه این یک عنایت است یک بخش مهربانی است که بخصوص میوه‌خوار باشند از پلیدی گوشتها بپرهیزند و از خوراکهای موجودات بیگناهی که سبب مرگ کسی را فراهم نمیآورد خوراکهای خوشبو و خوشمزه ساخته و با آنها زندگانی بکنند ...»

در جای دیگر گفته: «حیوان حقوق خود را در مقابل خدا دارد... حیوان پر از اسرار تاریک است... دنیای بیکران خوابها و دردهای زبان‌بسته!... اما نشانیهای آشکار این دردها را بزبان بی‌زبانی بیان میکند. تمام طبیعت برضد بربریت آدمیزاد که انکار مینماید که برادر زیردست خود را پست میشمارد شکنجه میکند اعتراض نموده و طبیعت او را در جلو کسیکه هر دو آنان را آفریده محکوم می‌سازد ...»

«زندگانی، مرگ و کشتاری که خوراک حیوانی تحمیل مینماید این مسائل تلخ از جلو چشم من میگذرد. چه کشمکش جانگدازی! یک کرهٔ دیگری را آرزو بکنیم که درندگیهای سرنوشت و پستیهای این زمین از ما دور بشود.»

لامارتین شاعر حساس فرانسوی اشعار زیادی در خصوص گیاهخواری گفته است از جمله یک بیت او اینست: «گوشت حیوانات مانند شکنجهٔ روح فریاد میکشد و مرگ در درون تو تولید مرگ میکند.»

فیلسوف بزرگ و نویسندهٔ نامدار روسی تولستوی مینویسد: «عادت گوشتخواری بازماندهٔ ازمنهٔ بربریت است و ظهور گیاه‌خواری باید خیلی طبیعی و اولین اثر تعلیم و تربیت بشمار بیاید.»

دانشمند بزرگ فابر نوشته: «این است گوشت گاو، گوسفند و پرندگان، چقدر ترسناک می‌باشد. این بوی خون میدهد این از کشتار سخن میراند. اگر کسی می‌اندیشید جرئت نمی‌کرد سر سفره بنشیند.»

گوتییه که یکی از استادان بزرگ شیمی معرفت‌الحیات می‌باشد راجع‌به گیاهخواری میگوید: «این طرز خوراک را میشود از روی عقل پذیرفت و همه کسانیکه تکاپوی کمال مطلوب تکوین و تربیت نژادهای آرام باهوش خوش‌سلیقه ولی پرنسل و قوی و زرنگ و چالاک را مینمایند تمجید و ستایش خواهند کرد.»

پروفسور «شارل ریشه» اظهار میدارد: «... باقی میماند بدانیم که خوراک حیوانی لازم است یا نه. هزار مرتبه نه. این خوراک لازم نیست همه‌چیز گواهی میدهد و این الفبای علم‌الاعضا است.»

پرفسور «لاندوزی» که تحقیقات زیادی در باب خوراک نموده گفته است: «خوراک حیوانی که استعمال میکنیم و هرروزه بیش از پیش در آن زیاده‌روی مینمائیم خوراک نیست یک زهر آلودکنندهٔ بدن ماست.»

«مترلینگ» از نویسندگان بزرگ معاصر بنوبت خـود برتری گیاهخواری را از نقطهٔ نظر علمی اعلام میکند: «مجبور میشوند اقرار بنمایند که هیچکدام از انتقاداتی که دربارهٔ خوراک گیاهی نموده‌اند در جلو منطق خیلی ساده نمیتواند ایستادگی بکند. من به‌نوبت خودم تصدیق مینمایم که همهٔ آنهائی که شناخته‌ام و پیروی گیاهخواری را نموده‌اند در سلامتی آنها بهبودی بزرگی حاصل گردیده ذهن آنان تند شده مانند اینکه از یک زندان دیرینه خفه‌کننده و مسکینی بیرون جسته باشند.»

همچنین میافزاید: «هرگاه دنیا میتوانست از خوراک حیوانی دست بکشد نه‌تنها یک شورش اقتصادی پیدا شد بلکه بیک بهبودی اخلاقی منتج میگشت.»

«رومن رولان» در کتاب «ژان کریستف» نوشته: «کرورها هر روز بدون کمترین آزرم و پشیمانی بیهوده قتل‌عام می‌شوند اگر کسی باین فکر بیفتد ریشخندش میکنند ولیکن این یک جنایت پوزش‌ناپذیر است و به‌تنهائی گواهی میدهد که چرا انسان درد میکشد. او فریاد میکشد برضد نژاد آدمیزاد.»

«اگر خدائی هست و چشم می‌پوشاند او فریاد انتقام میزند. برعلیه خدا هرگاه یک خدای خوب وجود دارد بیچاره‌ترین مخلوقات باید آزاد بشود. اگر خدا نیست مگر برای زورمندان دادگری برای سیه‌روزان نخواهد بود برای مخلوقات ناتوانی که پیشکشی قربانی آدمیان هستند. نه نیکی و نه دادگری وجود ندارد.»

«ریچاردسن» میگوید: «من صمیمانه آروزمندم که پیش از خاتمهٔ قرن بیستم نه‌تنها سلاخخانه‌ها بسته بشود بلکه استعمال گوشت بعنوان خوراک وربیفتد.»

خوشبختانه اطباء و دانشمندان و ادبا و فلاسفهٔ بیشماری طرفدار گیاهخواری می‌باشند و امروزه در تمام ممالک دنیا گروه زیادی این طرز خوراک را پذیرفته‌اند همچنین پیروان عقیدهٔ مزداسنان و یزدانیان و غیره که دارای نفوذ بزرگی هستند از روی همین طرز خوراک پیروی مینمایند که شرح آن گنجایش صفحات این مختصر را نمیدهد.


  1. Bunge. Le Droit c'est la Force
  2. Wangen, Robenhausen Concise.