فروغی بسطامی (تضمینها)/زیب غزل کردم این سه بیت ملک را
ظاهر
زیب غزل کردم این سه بیت ملک را | تا غزلم صدر هر مراسله باشد | |||||
«ده دله از بهر چیست عاشق معشوق | عاشق معشوق به که یکدله باشد | |||||
با گله خوش نیست روی خوب تو دیدن | دیدن رویت خوش است بی گله باشد | |||||
طاقت و صبرم نماندهست دگر هیچ | در شب هجرم چه قدر حوصله باشد» | |||||
دوست نشاید ز دوست در گله باشد | مرد نباید که تنگ حوصله باشد | |||||
دوش به هیچم خرید خواجه و ترسم | باز پشیمان از این معامله باشد | |||||
راهرو عشق باید از پی مقصود | در قدمش صد هزار آبله باشد | |||||
تند مران ای دلیل ره که مبادا | خسته دلی در قفای قافله باشد | |||||
موی تو زد حلقه بر میانت و نگذاشت | یک سر مو در میانه فاصله باشد | |||||
آن که مسلسل نمود طرهی لیلی | خواست که مجنون اسیر سلسله باشد | |||||
با غزل شاه نکته سنج فروغی | من چه سرایم که قابل صله باشد |