فروغی بسطامی (تضمینها)/بگشای گوش هوش و بیا در سرای ما
ظاهر
بگشای گوش هوش و بیا در سرای ما | بشنو کلام خسرو کشورگشای ما | |||||
«ساقی بیار بادهی سرخی برای ما | تا بگذرد ز چرخ برین جای پای ما | |||||
در ساکنان هفت فلک خواب و خور نماند | از نالهی شبانه و از های های ما | |||||
معشوق جام می به کفم داد و گفت نوش | وز خاطر غمین ببر این دم جفای ما | |||||
رحم آمدش به حال من و این سخن بگفت | خوش باش بعد از این که ببینی وفای ما | |||||
از آتش جهندهی عشقت جهان بسوخت | یک شعله هم گرفت به طرف قبای ما | |||||
در زندگی گذر نکنی سوی ما ولیک | رحمی به دل بیاور بعد از فنای ما | |||||
وقتی به ما گذر کنی ای سرو سیم تن | ما خاک گشتهایم و نیاید صدای ما | |||||
برخواستیم از سر کویت ز دست چرخ | یا رب که دیگری ننشیند به جای ما» |