عطار (قصاید)/مورچهی خط تو، کرد چو موری مرا
ظاهر
مورچهی خط تو، کرد چو موری مرا | کی کند ای مشک مو مور تو چندین جفا | |||||
روی تو با موی و خط مور و سلیمان به هم | موی تو هندو لقب مور تو طوطی لقا | |||||
چون به بر مه رسید مورچه بر روی تو | گر رسن مه بدید مورچه موی تو را | |||||
ماه از آن موی زلف تیره شود همچو مور | مشک از آن مور شب موی برد بر خطا | |||||
موی میانم چو مور لاجرم اندر هوات | یک یک مویم چو مور بست کمر بر وفا | |||||
سستتر از موی مور نیستمی گر ز تو | با سر مویی رسید با بر موری به ما | |||||
ز آرزوی موی تو هست مرا حرص مور | موی بدین مور ده تا برهد از بلا | |||||
چبود اگر موی تو در کف موری فتد | موی به من ده که نیست قوت موری مرا | |||||
گر من چون مور را دست به مویت رسید | مور کنم پیل را موی کشان در هوا | |||||
موی تو این مور را قوت پیلی دهد | مور ضعیف توام موی به من کن رها | |||||
کرد دلم موی تو تنگتر از چشم مور | کور شود چشم مور موی تواش در قفا | |||||
سر چه کشی همچو موی از من چون مورچه | موی به موری سپار پیش سلیمان بیا | |||||
شاه محمد که مور بست نطاقش به موی | زانکه ازو مور را نیست به مویی عنا | |||||
مور نیازرد ازو یک سر موی ای عجب | زانکه به موری نداد مالش موری رضا | |||||
مور اگر بندگیش یک سر مو یافتی | موی بکندی ز سر مور شدی اژدها | |||||
مور و ملخ دیدهای موی شکافان به جنگ | مور و ملخ جنگ اوست موی شکاف از دغا | |||||
هر که کند کش چو موی در حق مور رهش | دانه کشد هم چو مور از سر موی آن گدا | |||||
گر به جهان در چو مور حاسد جویی چو مو | موی کشانش کند مور صفت مبتلا | |||||
ور سر مویی کشد دشمن چون مور سر | پی سپر آید چومور از سر موی از قضا | |||||
خصم که مورش شمرد زانکه چو مویی نیافت | هر بن موییش کرد خانهی موری فنا | |||||
ای تو سلیمان مور چند که در شرح مو | موی شکافی ز مور خوش بود اندر ثنا | |||||
قامت عطار شد در صفت موی تو | راست چو موری نحیف گوژ چو مویی دو تا | |||||
تا که بود پای مور چون سر مویی ضعیف | خصم تو را باد موی خانهی موریش جا |