عطار (سیمرغ در پیشگاه سیمرغ)/گفت مجنون گر همه روی زمین
ظاهر
| گفت مجنون گر همه روی زمین | هر زمان بر من کنندی آفرین | |||||
| من نخواهم آفرین هیچ کس | مدح من دشنام لیلی باد و بس | |||||
| خوشتراز صد مدح یک دشنام او | بهتر از ملک دو عالم نام او | |||||
| مذهب خود با توگفتم ای عزیز | گر بود خواری چه خواهد بود نیز | |||||
| گفت برق عزت آید آشکار | پس برآرد از همه جانها دمار | |||||
| چون بسوزد جان به صد زاری چه سود | آنگهی از عزت و خواری چه سود | |||||
| بازگفتند آن گروه سوخته | جان ما و آتش افروخته | |||||
| کی شود پروانه از آتش نفور | زانک او را هست در آتش حضور | |||||
| گرچه ما را دست ندهد وصل یار | سوختن ما را دهد دست، اینت کار | |||||
| گر رسیدن سوی آن دلخواه نیست | پاک پرسیدن جز اینجا راه نیست | |||||