عطار (درتعصب گوید)/گر علی بود و اگر صدیق بود
ظاهر
| گر علی بود و اگر صدیق بود | جان هر یک غرقهی تحقیق بود | |||||
| چون بسوی غار میشد مصطفا | خفت آن شب بر فراشش مرتضا | |||||
| کرد جان خویشتن حیدر نثار | تابماند جان آن صدر کبار | |||||
| پیش یار غار، صدیق جهان | هم برای جان او در باخت جان | |||||
| هر دو جان بازان راه او شدند | جان فشانان در پناه او شدند | |||||
| تو تعصب کن که ایشان مردوار | هر دو جان کردند بر جانان نثار | |||||
| گر تو هستی مرد این یا مرد آن | کو ترا یا درد این یا درد آن | |||||
| همچو ایشان جان فشانی پیشه گیر | یا خموش و ترک این اندیشه گیر | |||||
| تو علی دانی و بوبکر ای پسر | وز خدای عقل و جانی بیخبر | |||||
| تو رها کن سر به مهر این واقعه | مرد حق شو روز و شب چون رابعه | |||||
| او نه یک زن بود او صد مرد بود | از قدم تا فرق عین درد بود | |||||
| بود دایم غرق نور حق شده | از فضولی رسته، مستغرق شده | |||||