عطار (حکایت بط)/کرد از دیوانهای مردی سال
ظاهر
| کرد از دیوانهای مردی سال | کین دو عالم چیست با چندین خیال | |||||
| گفت کین هر دو جهان بالا و پست | قطرهی آبست نه نیست و نههست | |||||
| گشت از اول قطرهی آب آشکار | قطرهی آبست با چندین نگار | |||||
| هر نگاری کان بود بر روی آب | گر همه ز آهن بود گردد خراب | |||||
| هیچ چیزی نیست ز آهن سختتر | هم بنا بر آب دارد درنگر | |||||
| هرچ رابنیاد بر آبی بود | گر همه آتش بود خوابی بود | |||||
| کس ندیدست آب هرگز پایدار | کی بود بیآب بیناد استوار | |||||