عطار (ترجیعات)/ساقی سخن از می مغان گفت
ظاهر
ساقی سخن از می مغان گفت | دل چون بشنید ترک جان گفت | |||||
یک جرعه می و هزار معنی | از عشق به گوش عاشقان گفت | |||||
وز گردش جام حسن ساقی | با ما غم و شادی جهان گفت | |||||
نارسته هنوز دار منصور | عشق آمد و عقل را روان گفت | |||||
دوش از سر بیخودی و مستی | پیرم سخن از می نهان گفت | |||||
دل چون بشنید نام می را | میخواست به رغم صوفیان گفت | |||||
ما صوفی صفهی صفاییم | بیخود ز خودیم و از خداییم |