عطار (ترجیعات)/زهی سلطان دارالملک افلاک
ظاهر
زهی سلطان دارالملک افلاک | زهی تخت تو عرش و تاج لولاک | |||||
مجره زان پدید آمد که یک شب | فلک از دست قدرت جامه زد چاک | |||||
قزح زان آشکارا شد که یک روز | کشیدی از علی قوسی بر افلاک | |||||
ز اول حقه یک شب مهرهی ماه | بدو بنمودهای دست تو زان پاک | |||||
تو آن وقتی نبیالله بودی | که آدم بود یک کف خاک نمناک | |||||
اگر نور وجود تو نبودی | بماندی در کف او آن کف خاک | |||||
چو پیش هو زنی هویی جگرسوز | شود چون ناف آهو نافهی ناک | |||||
فرو ماند چو خر در گل ز مدحت | دو اسبه گر بتازد عقل و ادراک | |||||
ندارد هیچ کس با پشتی تو | ز جرم جملهی روی زمین باک | |||||
زهی دارای طول و عرض اکبر | شفاعت خواه مطلق روز محشر |