عبید زاکانی (غزلیات)/نقش روی توام از پیش نظر مینرود
ظاهر
| نقش روی توام از پیش نظر مینرود | خاطر از کوی توام جای دگر مینرود | |||||
| تا بدیدم لب شیرین تو دیگر زان روز | بر زبانم سخن شهد و شکر مینرود | |||||
| عارض و زلف دو تا شیفته کردند مرا | هرگزم دل به گل و سنبل تر مینرود | |||||
| مستی و عاشقی از عیب بود گو میباش | «در من این عیب قدیم است و بدر مینرود» | |||||
| دوستان از می و معشوق نداریدیم باز | «که مرا بی می و معشوق بسر مینرود» | |||||
| غم عشقش ز دل خستهی بیچاره عبید | گوشهای دارد از آنجا به سفر مینرود | |||||