پرش به محتوا

عبید زاکانی (غزلیات)/جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست

از ویکی‌نبشته
عبید زاکانی (غزلیات) از عبید زاکانی
(جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست)
  جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست بیشم مجال صبر و سر انتظار نیست  
  دیوانه این چنین که منم در بلای عشق دل عاقبت نخواهد و عقلم به کار نیست  
  گر خواندنت مراد و گر راندن آرزوست آن کن که رای تست مرا اختیار نیست  
  ما را همین بسست که داریم درد عشق مقصود ما ز وصل تو بوس و کنار نیست  
  ای دل همیشه عاشق و همواره مست باش کان کس که مست عشق نشد هوشیار نیست  
  با عشق همنشین شو و از عقل برشکن کو را به پیش اهل نظر اعتبار نیست  
  هر قوم را طریقتی و راهی و قبله‌ایست پیش عبید قبله بجز کوی یار نیست