عبید زاکانی (غزلیات)/باز فکند در چمن، بلبل مست غلغله
ظاهر
باز فکند در چمن، بلبل مست غلغله | گشت ز جنبش صبا دختر شاخ حامله | |||||
عطر فروش باغ را لحظه به لحظه میرسد | از ره صبح کاروان از در غیب قافله | |||||
مست شده است گوئیا کز سر ذوق مینهد | خرده و خرقه در میان غنچهی تنگ حوصله | |||||
نافه گشا شده صبا غالیه سا نسیم گل | وه که چه نازنین بود گلرخ عنبرین کله | |||||
مست شبانه در چمن جلوهکنان چو شاخ گل | گوش به بلبل سحر خواسته جام و بلبله | |||||
ای بت نازنین من دور مشو ز پیش من | خوش نبود میان ما فصل بهار فاصله | |||||
بوسه که وعده کردهای میندهی و بنده را | در ره انتظار شد پای امید آبله | |||||
ما و شراب و نای و دف صوفی و کنج صومعه | شغل جهان کجا و ما ما ز کجا و مشغله | |||||
دور خرابیست و گل خیز عبید و عیش کن | دور فلک چو با کسی مینکند مجادله |