عبید زاکانی (غزلیات)/باز ترک عهد و پیمان کرده بود
ظاهر
باز ترک عهد و پیمان کرده بود | کشتن ما بر دل آسان کرده بود | |||||
دشمنانم بد همی گفتند و او | گوش با گفتار ایشان کرده بود | |||||
زلف مشکینش پریشان گشته بود | بس که خاطرها پریشان کرده بود | |||||
تا شنیدم آتشی در من فتاد | آنکه بی ما عزم بستان کرده بود | |||||
نالهی دلسوز ما چون گوش کرد | رحمتی در کار یاران کرده بود | |||||
گفت با بیچارگان صلحی کنیم | بخت ما بازش پشیمان کرده بود | |||||
خاطرش ناگه برنجید از عبید | بیگناهی کان مسلمان کرده بود |