شرق/شماره اول (۱۳۰۵)/از کتاب امیل
از کتاب امیل.
هیچکس از حقیقة نیکبختی و تیرهروزی خویش آگاه نیست، همینقدر میدانیم که علت بدبختی ما متناسب نبودن آمال ما با توانائی و استعداد ماست. غالبا تصورات واهی و بیاساس دائره آمال ما را توسعه میدهد و اینگونه تصورات برای نوع بشر بسیار مضر و خطرناکست. انسان اگر بخواهد همیشه با سعادت و نیکبختی همدوش باشد، باید اراده و آزادی خود را با قدرت خویش بسنجد و پا از حدود توانائی فراتر نگذارد.
ملاحظات مذکوره را اهمیت بسیار است، و تنها مراعات آنها میتواند باختلافات و ضدیتهای اجتماعی بشر خاتمه دهد. در دنیا اصولا اطاعت بر دو نوعست:یکی اطاعت از اشیاء و جمادات که فی الحقیقه اطاعت از طبیعت است و موجد عیب و اشکالی نیست، چونکه اشیاء فاقد اخلاقند و اطاعت از آنها بازادی بشر صدمهای نمیزند. دیگری اطاعت و بندگی از انسانست، که چون برخلاف قواعد طبیعی است موجب عیوب و اشکالات بیشمار گردیده است.
همیشه باید سعی کرد که اطفال در آغاز زندگی تنها از اشیاء اطاعت کنند و در دورهٔ تربیت از پیروی اوامر طبیعت منحرف نشوند. در مقابل میل و اراده ناپسند و خالی از حزم و احتیاط اطفال همیشه موانع طبیعی ایجاد کنید و سعی نمائید که اعمال ناپسند بخودیخود طفلرا تنیبه کند.
او را اجابت کنید بگریستن تشویقش کردهاید و خود را در نظر او رحیم و نازکدل معرفی نموده بثبوت رسانیدهاید که گریه و زاری در شما از خیرخواهی او مؤثرتر است. اگر طفل بخوبی شما بدگمان شود بزودی بدطینت و شرور خواهد شد و اگر شما را ضعیف مشاهده کند لجوج و بیتربیت خواهد گردید. اگر چیزی را برای طفل خود لازم میدانید بمحض آنکه آنرا درخواست کرد، تسلیمش کنید و در مخالفت با میل او لجاجت منمائید، اما اگر از راه خیرخواهی با میل طفل مخالفت کردید، دیگر از مخالفت خود برنگردید و بگریه و زاریش رحم نکنید.
هیچوقت نباید باطفال دستور تواضع و فروتنی داد و نباید جملاتیرا که از مراسم ادب بشمار میرود و برای طفل وسیله مطیع ساختن دیگران میشود باو آموخت. تربیت اغنیاء همیشه آمیخته بتشریفات و تعارفاتست و بهمین سبب اطفال آنها متکبر و خودپسند میشوند، چون آنها را کلماتی میاموزند که برای مطیع ساختن مردم بکار میرود و بهمین جهة هیچگاه لحن صحبت آنها با خواهش و تمنی آمیخته نیست و اغلب آمرانه و بتکبر آلوده است. بدوا مشاهده میشود که جملهٔ معمولی «اگر مایل باشید» از دهان آنها بمعنای «مایل هستم» و جملهٔ «خواهشمندم» بمعنای «امر میکنم» بیرون میاید. این طرز تربیت خیلی بد است و اطفالرا بتکبر و خودپسندی و بالاخره به تنبلی معتاد میکند. بعقیدهٔ من اگر طفل بجای «خواهشمندم فلان کار را بکنید» بگوید «اینکار را بکنید» خیلی بهتر است. او را اجابت کنید بگریستن تشویقش کردهاید و خود را در نظر او رحیم و نازکدل معرفی نموده بثبوت رسانیدهاید که گریه و زاری در شما از خیرخواهی او مؤثرتر است. اگر طفل بخوبی شما بدگمان شود بزودی بدطینت و شرور خواهد شد و اگر شما را ضعیف مشاهده کند لجوج و بیتربیت خواهد گردید. اگر چیزی را برای طفل خود لازم میدانید بمحض آنکه آنرا درخواست کرد، تسلیمش کنید و در مخالفت با میل او لجاجت منمائید، اما اگر از راه خیرخواهی با میل طفل مخالفت کردید، دیگر از مخالفت خود برنگردید و بگریه و زاریش رحم نکنید.
هیچوقت نباید باطفال دستور تواضع و فروتنی داد و نباید جملاتیرا که از مراسم ادب بشمار میرود و برای طفل وسیله مطیع ساختن دیگران میشود باو آموخت. تربیت اغنیاء همیشه آمیخته بتشریفات و تعارفاتست و بهمین سبب اطفال آنها متکبر و خودپسند میشوند، چون آنها را کلماتی میاموزند که برای مطیع ساختن مردم بکار میرود و بهمین جهة هیچگاه لحن صحبت آنها با خواهش و تمنی آمیخته نیست و اغلب آمرانه و بتکبر آلوده است. بدوا مشاهده میشود که جملهٔ معمولی «اگر مایل باشید» از دهان آنها بمعنای «مایل هستم» و جملهٔ «خواهشمندم» بمعنای «امر میکنم» بیرون میاید. این طرز تربیت خیلی بد است و اطفالرا بتکبر و خودپسندی و بالاخره به تنبلی معتاد میکند. بعقیدهء من اگر طفل بجای «خواهشمندم فلان کار را بکنید» بگوید «اینکار را بکنید» خیلی بهتر است.
***
در مورد اطفال سختگیری بسیار و اغماض وافر هیچکدام پسندیده نیست و از هر دو باید احتراز کرد. اگر طفلرا بشدائد و مصائب بیشمار عادت دهید صحت و حیاتش را در خطر انداختهاید و اگر او را بانهایت دقت از هرگونه رنج و عذابی حفظ نمائید و ازینجهة دربارهٔ او افراط کنید او را «نازکنارنجی» و بیطاقت بار آوردهاید و فیالحقیقة از مردانگی محرومش ساختهاید.
هیچوقت اطفالرا عادت ندهید که هرچه میل دارند بکنند و هرچه را میخواهند صاحب شوند. چون روزبروز دائرهء میل و آرزوی آنها وسیع میشود و طبعا راضی کردن آنها مشگل و بالاخره امکانناپذیر میگردد. عاقبت مجبور میشوید که از قبول خواهش آنها خودداری کنید، آنوقت همان مخالفت شما باعث شکنجه و عذاب روحی طفل میشود، چون تا آنزمان از شما مخالفتی ندیده و بان معتاد نشده است. مثلا در ابتدا عصای شما را که در دست دارید میخواهد، بعد ساعت را طلب میکند، سپس مرغیرا که در آسمان میپرد درخواست مینماید و بالاخره میل میکند که ستارهٔ آسمانرا برایش بزمین آورید و در اینصورت هنگامی میتوانید باتمام خواهشهای او موافقت کنید که قدرت خدائی داشته باشید!
انسان باقتضای خوی طبیعی کلیهٔ موجوداتیرا که در دائرهٔ اقتدار او هستند از آن خود میشمارد؛ بنابراین طفلی که همیشه در آرزوی خود بمقصود نائل شده است خود را مالک دنیا میپندارد و کلیه مردم را بنده و فرمانبردار خویش تصور میکند و اگر زمانی مجبورا یکی از خواهشهای او را انجام ندهید، چون برحسب عادت کلیهٔ اوامر خود را انجام پذیر میداند، گمان خواهد برد که میخواهید از فرمانش سرپیچی کنید. آنوقت کلیهٔ دلائلی را که برایش اقامه کنید عذر و بهانه خواهد پنداشت و تصور خواهد نمود که مورد ظلم و بیمهریش قرار دادهاید و کینهٔ مخصوصی از شما در دل گرفته مهربانیهای گذشته را بکلی فراموش خواهد کرد.
آیا میتوان چنین طفلی را که پیوسته محکوم خشم و کینه است خوشبخت و سعادتمند شمرد؟ من اطفالیرا که بدینطرز تربیت شدهاند دیدهام که میل داشتهاند کسی با یک فشار خانهای را سرنگون کند تا خروسی را که بر بام خانه نشسته است بگیرند، یا مایل بودهاند که قشونی در مقابل آنان توقف کند تا صدای موزیک آنرا بیشتر بشنوند، و در صورتیکه کسی اینگونه خواهشهای آنانرا اجابت نکند، با فریادهای خود آسمان را سوراخ مینمایند.
بزرگترین پل دنیا.
اخیراً در حوالی سانفرانسیسکو پلی ساختهاند که بزرگترین پلهای دنیاست. طول این پل یک کیلو و نیم و سرتاسر از آهنست. پایهای دو گانهء این پلرا سیصد متر ارتفاع میباشد، بقسمیکه فیالحقیقة میتوان گفت دو برج ایفل آنرا بر روی آب نگاهداشته. ۲۵ میلیون دولار یعنی تقریبا بودجهٔ یکسال مملکت ایران خروج ساختن آن شده است.