شرق/شماره اول (۱۳۰۳)/عقیده و برهان

از ویکی‌نبشته

بقلم آقای دشتی

عقیده و برهان

چرا عقاید مخالف منطق پیدا میشود - عقاید مولود منطق و برهان نیست ـ وجود ادیان مختلفه و تناقض آراء عقلاء و فلاسفه مؤبد این نظریه است - چیزهایی که در ال تکوین عقیده مؤثر است - آب‌وهوا- مزاج شخصی- ارث- تربیت- محیط اجتماعی - اهواء واغراض - دلائل خطائی


شاید برای همه شما اتفاق افتاده است که تعجب کرده اید از اینکه چرا مردم به بعضی از اوهام معتقدند، با اینکه عقاید غیر منطقی از خود بروز میدهند و در بعضی معتقدات مخالف دلیل و برهان سماجت میکنند.

چون انسان برای هر چیزی باید علت‌تراشی کند، وقتی باین قبیل قضایا مصادف میشود، طرف مقابل را بحماقت و نادانی و بی‌بصیرتی محکوم میکند؛ زیرا علت دیگری برای رسوخ این‌گونه عقاید مخالف منطق و برهان نمیتواند تصور کند و از طرف دیگر، طبیعت بشری مخالف تردید و حیرت است، لذا علت را نادانی و بی‌علمی و از این قبیل فقدانها فرض میکند.

این اشتباه است زیرا عقاید مطلقاً مولود دلیل و برهان نیست و این اشتباه از اینجا ناشی شده است که عموما عقاید را نتیجه دلیل و برهان میدانند ، در صورتیکه تدوین عقیده در نفوس اشخاص قبل از مراجع، بدلائل مؤیده آن صورت میگیرد و قبل از دلیل عوامل مهم دیگری در تکوین عقاید مؤثر است.

تنها شخصی که این بحث را بطور کافی نوشته و عمیقانه تحقیقاتی در این باب نموده نویسنده مشهور فرانسه دکتر گوستاولوبون است

کتاب Les epinions et les eroyances (عقاید و ایمانها) او، که هنوز مثل سایر کتب مفیده بفارسی ترجمه نشده و متاسفانه غیر از یک مقاله‌ای که امیل زیدان راجع بمطالب این کتاب، در یکی از نمرات الهلال نه یا ده سال قبل نوشته بود، چیزی از این کتاب را ندیده‌ایم

وجود ادیان و مذاهب متعدده، منظره پر از اختلاف دنیا، تباین آراء سیاسی و اجتماعی و فلسفی. تناقض فرق و شدت منازعه آنها، اختلاف عقیده دو نفر عالم یا باهوش یا فیلسوف- همه اینها این نظریه را تایید میکند که عقائد بر نفوس بشری مولود منطق و دلیل نیستند، زیرا احکام دلیل و منطق نمیتواند متناقض باشد. ممکن نیست برهان، دو عقیده متضاد را ایجاد نماید؛ پس بطور حتم در هر قضیه مختلف فیه، منطق و برهان یک طرف را تأیید میکند و عقائد طرف دیگر بدون منطق باقی میماند، در صورتیکه هر دو طرف قضیه در تشبث بعقائد مثل یکدیکرند؛ بلکه احیانا عقائد غیر متکی بمنطق راسخ‌تر و در اجتماع بیشتر منشاء اثر است و غالبا عقائدیکه زائیده شده برهان هستند سرد و غیر مقرون بحماست و تعصب هستند

اول عقیده بعد برهان، اول عقیده پیدا میشود بعد انسان برای تایید آن دلیل میترا شد

عقیده را عوامل نیرومندتر از منطق در نفوس بشری ایجاد میکند چیزهائیکه در تکوین عقاید بیشتر از منطق و دلیل مؤثر است

۱-آب و هوا

آب و هوا مؤثرترین علل ایجاد عقائد مختلفه است زیرا مؤثرترین علل تکوین مزاج عقلی و هویت اخلاقی ملل است

علت اختلاف ملل دنیا در طرز فکر کردن و علت اختلاف اخلاق و روحیات ملل دنیا، اولا و بالذات مقتضیات محیط طبیعی است.یعنی آنچیزیکه ملت یونان را در طرز شعر گفتن، بنائی،حجازی،فلسفی و رژیم حکومت از ملت هند یا ملت چین ممتاز نموده و برای آنها یک نوع تمدنی، بکلی متغایر با مدنیت هند یا تمدن چین، ایجاد کرده است فقط آب و هوا و مؤثرات طبیعی محیط زندگانی آنهاست

وقتی این نکته را در نظر گرفتیم که آب و هوای هر مملکتی در تکوین روحیات و طرز ادراکات ملل اولین مؤثر است،بالطبیعه اثر آنرا در پیدایش عقیده اذعان کرده‌ایم؛ زیرا قبول یک عقیده و تکوین آن شدیدا بروحیات و ادراکات سوق الطبیعه نفوس بشری مربوط است.

طرز فکر کردن و نتیجه گرفتن و غرائز ملت هند،آنها را برای قبول یک سنخ عقایدی حاضر و آماده میکند که ملت انکلیس برای قبول آن حاضر نیست.

هر ملتی یک‌طور دیگری فکر میکند و یک سنخ معتقدات دیکری دارد که آن معتقدات مولود افکار و ملکات قومی آنها است و از همین لحاظ است که دیانتها و مبادی اجتماعی و سیاسی در تمام ملل بیک درجه متساوی قابل نشو و نما نیست و بهمین جهت است که یک دیانت واحده، در ملل مختلفه، به اشکال مختلفه ظاهر میشود: اسلام جاوه و هند و ایران و حجاز مثل یکدیگر نیستند.

انسان اولا بدون اراده مهیای تصدیق یک سنخ عقاید و مهیای تکذیب یک نوع معتقدات است-این تصدیق و تکذیب ابدا مربوط باراده او یا دلائل منطقی نیست، مربوط بساختمان فکری ملت او مربوط باستعدادات دماغی و طرز فکر کردن نژاد اوست.

تا این‌جا اختلاف عقائد ملل را اشاره کردیم. اما اختلاف عقائد افراد یک ملت تابع عوامل طبیعی دیگری است مانند مزاج، میراث، تربیت، محیط اجتماعی، اهواء و اغراض که ذیلا بدانها اشاره میکنیم

۲-مزاج شخصی

چون عقیده یکی از مظاهر حیات عقلی است و عقل تابع مزاج و ساختمان بدنی است، مزاج شخصی در تمایل بعقائد مختلفه خیلی مؤثر است:طرز تفکر و تصورات یک شخص مسلول مأیوس از حیات و تمایل او باراء مختلفه، با یک شخص سالم و تندرست خیلی متفاوت خواهد بود همچنانکه یک شخص عصبی المزاج و یک شخص لمفاتیک مثل هم در قضایا حکمیت نمیکنند. در یک قضیه واحد، که شخص عصبانی را تکان میدهد، لمفاتیک را از سر جای خود حرکت نمیدهد؛ او ممکن است گریه کند و این بشاش باشد او از افکار متشنج موحش لذت میبرد و این متنفر است و بالطبیعه در یک فکر و رائی که بر آنها القاء شود، در قبول آن با یکدیکر متناقض هستند

۳-ارث

همانطوریکه اغلب امراض و خصائص بدنی انسان میراث پدر و مادر و اجداد است، مزایای دماغی و خصائص عقلی و روحی نیز بارث می‌رسد و در طی این میراث عقلی و روحی است که زمینه قبول عقاید مخصوصه‌ای نیز بانسان داده می‌شود

۴-تربیت

طرز تربیت اولیه از زندگانی فامیلی گرفته تا مدرسه-یکی از عوامل مهمه‌ایست در تهیه زمینه برای قبول عقاید مخصوصه‌ای؛ مثل اینکه استعداد مخصوصی را در انسان تولید می‌کند: مثلا در خانواده‌هائیکه طفل را با اصول اتکالی پرورش می‌دهند، انسان بعدها برای قبول هر فکری که جنبه اتکالی آن بیشتر باشد حاضرتر است. هر فکری که به تلقیات اولیه فامیلی و تعلیمات ابتدائی مدرسه نزدیکتر است، شخص برای قبول آن آماده‌تر خواهد بود و لو اینکه بی‌منطق باشد؛ احیاناً دیده شده‌است که یک شخص منورالفکری، با عدم عقیده بزنده شدن مرده و بودن جن دیو، با آن قیافه موحشی که در افسانه‌های ایام طفولیت موجود است، از تاریکی و از قبرستان می‌ترسد و در عین حال منطق را بر ضد این ترس نامعقول خود مشاهده می‌کند، مع ذلک نمی‌تواند از عزائز خود که ارث باو داده و تربیت اولیه نیز آنرا تقویت کرده‌است، منصرف شود. اینگونه اشخاص اگر با آراء فلاماریون و آراء هکل و دارون مصادف شوند، به‌طور حتم آراء فلاماریون را ترجیح میدهند

۵-محیط اجتماعی

محیط اجتماعی بیشتر از اغلب عوامل در تکوین و تطور معتقدات بشر مؤثر است: برای اینکه عقیده از حرکات و انفعالات سطحی دماغ است و برای پیدایش آن تعمق و فکر لازم نیست، فقط تکرار مشاهدات می‌تواند بکلی عقاید اولیه انسان را از دست انسان بکیرد و تطور فکری و روحی را ایجاد کند. هر کسیکه در محیطهای مختلفه اجتماعی زندکانی ممتدی نموده‌است. می‌تواند این نظریه را کاملا آزمایش نموده و اعتراف کند در تغییر محیط اجتماعی، طرز فکر و عقیدهٔ او متفاوت شده‌است. در ایام جنک و مشاجرات سیاسی یا دینی که اجتماع متشنج و عبوس می‌شود این حقیقت بیشتر ظاهر می‌شود که اشخاص بدون اراده و بدون تعقل و تفکر داخل پارتی‌ها شده و کارهائی می‌کنند که بعد از ختم قضایا و آرام شدن محیط، از مراجعهٔ بد آنها متحیر و احیانا خجل می‌شوند

۶-اهوا و اغراض

شاید طهرانیها خیال کنند غرض ورزیهای سیاست‌بافان و تلون عقیده که هر روز برای منافع شخصی از آنها بروز می‌کند جزء این قسمت است.

خیر، اینهائی که در محیط سیاست طهران دیده می‌شود عقیده نیست ولی عقائد دنیا یک قسمت مهم آن بر روی اغراض و امیال طبقاتی تکیه دارد. پیدایش و تعمیم فکر سوسیالیزمی در دنیا مبنی بر همین اغراض است؛ یعنی همانطوریکه کارگران و زحمت‌کشانی که دست قوانین و نظامات جاریه بیرحمانه بر سر آنها فرود آمده‌است و زندگانی آنها سراسر زحمت و ناکامی، مجاهدت و محرومیت، سعی و پریشانی است، برای قبول فکر سوسیالیزمی حاضر و مهیا هستند، طبقه مستخدم دولت و سرمایه‌دار و ملاک حاضر نیست.

نمی‌خواهیم بگوئیم که ملاک و صاحب کارخانه فکر می‌کند و تعمق می‌کند و می‌بیند اگر اصول سوسیالیزم در دنیا پیدا شد، زندکانی آسوده و تجمل‌آمیز آنها مختل می‌شود؛ خیر آن طبقه‌ای که در آسایش و رفاهیت است اصلا نمی‌تواند مبادی سوسیالیزم را معقول و قابل اجراء تصور کند، اساسا عقیده دارد که این یک فکر سخیفی است، و لو اینکه از زندکانی شخصی خود هم مطمئن باشد. همین‌طور کارگر و زحمت‌کش چون یک دریچه امیدی را سوسیالیزم بر روی او می‌گشاید، ابدا درجه معقولیت و منطقی بودن آنرا، و اینکه آیا تاچه درجه‌ای قابل اجراء هست، فکر نیمکند و قبول می‌نماید.

۷-دلائل خطابی‌

اگر دلائل در ایجاد عقیده مؤثر باشد فقط دلایل خطابی است یعنی تقریبات و استحسانات و تکرار یک مطلب، لذا بهترین خطبا و بلغاء آنهائی نیستند که بیشتر مطالب خود را بمبادی علمی و اصول منطق و برهان تکیه دهند، بلکه کسانی بهتر میتوانند زمامدار عقاید واقع شوند و خطبه انها در عقاید مؤثرتر است که بیشتر تقریبات و محسنات ذکر کنند و به تعبیراتی متشبث شوند که موافق روح مستمعین باشد و بمبادی فکری آنها نزدیک‌تر باشد.

تقریبا اینها عوامل اولیه تکوین عقاید هستند و انسان قبل از اینکه بدلائل و براهین مؤیده یک عقیده مراجعه کند، بدون اراده و التفات در تحت تاثیر آن می‌رود.

سطور فوق وقتی بنظر آقایان نفیسی و یاسمی رسید گفتند ما بین انشتین، ریاضی‌دان معروف آلمان، و هانری برکسون فیلسوف فرانسوی تناقض رأی موجود است که در مقدمات و دلائل با یکدیگر شریکند ولی در نتیجه بکلی مخالف یکدیگر می‌شوند

سر تباین عقاید و اختلاف آراء رسانده بر جماعات و افراد بشری را بعقیده ما، این نظریه پسیکولوژی حل می‌کند.

از عقاید مصریان قدیم

جعل

جعل، با همه کثافت و پستی معیشتی، در عقیده مصریان قدیم مقدس و بدرجه عبادت محترم بود. بر اغلب آثار قدیمه مصر صورت این حیوان نقش شده‌است حتی آنرا بر روی جواهر نقش کرده و مانند طلسم با جسد مردکان میکذاشتند که ارواحـ دنیئه را براند. آنرا رمز زندکانی می‌دانستند زیرا جنس ماده آنرا تشخیص نداده و تصور می‌کردند بدون توالد پیدا می‌شوند و غالبا علامت ارزانی نیز بشمار می‌رفت. زنهای مصر برای آبستن شدن آنرا میخوردند.