شرق/شماره اول (۱۳۰۳)/سرطان
بقلم آقای میرزا نصرالله خان فلسفی
سرطان
-۱-
این کلمه مشئوم، از چندین قرن پیش، معرف مرض عجیب و مرموزی بود. که اطبای عالم بعلت حقیقی تولید، و ریشه اصلی آن؟نبرده و هیچیک از عملیات آنان. در راه علاج این مرض مهلک، بمقصود نرسیده بود. بهمین جهة، مبتلایان دست از جان شسته سرطان، پس از طی یک زندکانی کوتاه و المناک، بالاخره به پنجه مرک دچار گشته جانشان از قید اندوه و غم نجات مییافت.
کلیه مردم، این مرض را ارثی پنداشته و کمان میکردند که حتما از اجداد باطفال آنها منتقل خواهد گردید.
اینک قریب پنجاه سال است، که عملیات و تجارب عالمانه علمای قرن معاصر، اندکی از افکار وحشتآمیز مردم کاسته، و ثابت نموده است که مرض سرطان اگر مزمن نشود، سهل العلاج خواهد بود، ولی البته باید اعتراف کنیم، که یک اشتباه قدیمی را نمیتوان بسهولت از دماغ مردم دور ساخت، خوف و یاس این مرض، قرنهاست که اذهان عامه را تسخیر نموده، و حتی از خاطر آن کسانی هم که بر علیه آن، به حربههای علمی توسل جستهاند، دور نشده است.
یکنفر از علمای معاصر اروپا، که شخصا درصدد کشف علاج سرطان است، در یکی از کنفرانسهای خود، این مرض را به ابو الهولی تشبیه نموده میگوید: «بایستی درصدد علاج باشیم، و الا ابوالهول مهیب سرطان، ما را خواهد بلعید!»
این حمله، در ظاهر بسیار موحش بگوش میرسد، ولی خوشبختانه ترقیات طبی امروزه، از معنی و اهمیت قدیمی آن کاسته است. هنوز بسیاری از امراض مرموز و علاجناپذیر، از قبیل مرض سل، موجود است که میتوان حقیقتا آنها را به «ابوالهول» تشبیه نمود، ولی دیگر جائز نیست، که مرض سرطان را با آنکه علاجش هنوز کاملا بر اطبای معاصر کشف نشده است، جانور خیالی تشبیه کنیم. اطلاعاتی که امروزه، در خصوص این مرض بدست آمده است، اگر با جهالت سابقه معاینه شود، همان نسبت روز و شب را خواهد داشت، اطلاعات امروزه، دیگر اجازه نمیدهد که مبتلایان به مرض سرطان دست از جان بشویند، و آنرا علاجناپذیر و مهلک تصور کنند.
پنجاه سال است که بوسیله میکروسکب، توانستهاند. جوشهای نامرئی و بیشمار سرطان را، که مدتی بعد از بروز مرض تولید میشود، مشاهده کنند. این جوشها، از یک جوش اصلی تولید شده بوسیله خون در فواصل مختلفه بدن بروز میکند و اغلب در نقاطی که جوش اصلی وجود دارد، بیشتر دیده میشوند.
بنابراین مرض سرطان، در بدو بروز، یک مرض موضعی است و فقط در یک عضو بدن ظاهر میشود. در ابتدای ظهور، یک جوش مختصر و یک برآمدهگی کوچکی بیش نیست ولی بعد کمکم بزرک شده، بوسیله ریشههای نامرئی، به اعضاء مجاور سرایت نموده، موجب جوشهای دیگر میشود.
در موقعیکه مرض هنوز از مکان اصلی خود، تجاوز نکرده بخوبی میتوان آنرا معالجه نمود. برای علاج مرض سرطان ابدا درصدد کشف علت حقیقی بروز آن، برنیامدهاند. چون با آنکه البته باید بعلت حقیقی هر مرضی پی برد. در مرض سرطان این موضوع چندان قابل توجه نیست. چنانکه هنوز بعلت اصلی بروز مرض آبله و داء الکلب هم آشنا نشدهاند زیرا هنوز نتوانستهاند میکروب این دو مرض را بواسطه کوچکی با میکروسکب تماشا کنند. معهذا «ژنه- Jenner» موفق بدفع آبله و پاستور موفق به معالجه داء الکلب گردیده است.
هنوز علمای طب،نتوانستهاند کشف کنند، که بچه علت یک سلول صحیح و سالم مبدل به یک سلول سرطان شده موجد آن مرض مهلک میگردد. ولی در عوض فهمیدهاند که کدام علل خارجی میتواند مسبب این تبدیل گردد، خوشبختانه چون مرض سرطان در انسان و حیوان هر دو تولید میشود، موفق شدهاند که در لابراتوارهای بزرک، آنرا تحت مطالعه در آورده و بعضی از حیوانات را، فدای امتحانات علمی خویش نمایند.
اولین امتحانی که در اینخصوص بعمل آمد، در سال ۱۸۹۴ بتوسط دکتر «مورو- Morau» بود، که مرض را به وسیله پنجه موشی که جوشهای سرطان داشت، در موش دیگر سرایت داد و امروزه بتوسط همین امتحانات دانستهاند که یک عده از مواد شیمیائی و طبیعی میتواند موجد مرض سرطان باشد. یعنی بمساعدت هریک از آنها ممکن است با رعایت اصول معین، مرض را در هر عضوی که بخواهند تولید کنند.
در سال ۱۹۱۴، دو نفر ژاپونی موسوم به «یوماغیوا Yomaghiva» و «ایچی کووا Itchikowa» ثابت کردند. که اگر همه روزه مقداری قطران «Goudron» روی گوش خرگوش یا روی پشت موشی بمالند، پس از چندی جوش ابتدائی مرض سرطان ظاهر خواهد گردید. ولی اینک باید دانست که عمل این مواد موجد سرطان چیست، آیا سبب قوت و نمو جوش ضعیف سرطان، که شاید هیچوقت رشد نمیکرده است، می شوند، یا اینکه خودشان تولید مرض مینمایند؟ این مشکل هنوز حل نشده است، و اما اگر فرض ثانی بحقیقت نزدیک شود، ثابت خواهد نمود، که مرض سرطان مسری نیست، چنانکه تا بحال نیز مسری شمردن آن مبنی بر هیچ امتحان علمی نبوده و هر امتحانی که بر اثر این خیال، بعمل آمده نتوانسته است مسری بودن مرض را ثابت نماید.
آنچه تاکنون بحقیقت پیوسته، اینست که یک سلول سالم و طبیعی را نمیتوان بلافاصله بیک سلول سرطانی تبدیل نمود و مستعد ساختن سلول سالمی برای قبول مرض بسته به اینست که قبلا آن سلول را بوسیله تحریکات طبیعی. شیمیائی یا میکروبی فاسد نمایند. برای اثبات این مدعا مثلی ذکر میکنیم: پدری دچار مرض سرطان بوده و مرض در زبان او ریشه داشته است، اینک پسر جوانش منتظر است که در زبان او نیز مرض مهلک پدری بروز نماید، برای جلوگیری از بروز آن لازم است که از کلیه عوامل تولید آن ممانعت نموده، سیکار نکشد و دهان خود را تمیز نکاهدارد، و الا حتما دچار مرض خواهد گردید.
امروز پرده اسرار از روی مرض سرطان گرفته شده، دیگر نمیتوان گفت که این مرض حتما ارثی و مهلک است مرض سرطان، علاجپذیر و محلی است بشرط اینکه زود شناخته و معالجه شود. ولی اصل بدبختی در اینجاست که این مرض در بدو بروز، بکلی خالی از درد است، و ممکن نیست که تا مدتی صاحب آن، به خطر مهلک مرض پیبرد. در صورت عدم درد و عذاب، چگونه ممکن است بجوش کوچکی، که کاهی بر زیبائی انسان هم میافزاید با نظر سوء نگریست؟
ولی همین جوش مختصر، اگر کهنه شود التیامپذیر نخواهد بود و روزبروز بر شدت خود افزوده باعث اتلاف خون و مشکلات دیگری خواهد گردید. اغلب ممکن است که در روی سینه خود، برآمدهگیری مختصری مشاهده کنید که در ظاهر بکلی عاری از درد میباشد. معهذا لازم است فورا خود را بدکتر نشان بدهید، تا آنرا معاینه کند و اکر مقدمات مرض سرطان است، درصدد علاج برآید.....
از طرز معالجه این مرض در شماره دیگر صحبت خواهیم کرد.