شرح حال رجال ایران/اسدالله‌خان ابوالفتح‌زاده

از ویکی‌نبشته

اسدالله اسدالله‌خان ابوالفتح‌زاده فرزند ابوالفتح‌خان میرپنج که اصلاً از مهاجرین و از طائفه شریر لوی قفقاز بوده که پس از جنگ روس و ایران (۱۲۴۱ – ۱۲۴۳ ق.) و بسته شدن معاهده ننگین ترکمن چای و مجزی شدن قسمت زیادی از ایران و ضمیمه شدن آنها بروسیه بنا بر تعصب مذهبی و یا وطن خواهی مانند عدهٔ

اسدالله‌خان ابوالفتح‌زاده


زیادی دیگر از قففاز بایران مراجعت کردند. ابوالفتح زاده سابقا افسر قزاقخانه و درجه سرتیپی داشت در دوره اول مشروطیت که عده‌ای از افسران قزاقخانه برای همراهی با ملیون و ضدیت علنی با محمدعلی‌شاه از قزاقخانه استعفاء دادند او هم از جمله آن افسران بود. نامیرده از مجاهدین فعال انقلاب مشروطیت و از مدافعین مجلس در شب بمباردمان مجلس[۱] بود و بهمین واسطه، جزء ملیون، نامی پیدا کرد و در ورود مجاهدین بتهران در ۱۳۲۷‏ ق. برای اسباب تسهیل ورود ملیون در تهران و قزوین خیلی زحمت کشید بعد از فتح تهران از طرف هیئت مدیره مأمور وصول وجه از شاهزاده مسعود میرزا ظل‌السلطان گردید. در حدود سال ۱۳۲۸ق. سفر مختصری به اروپا کرد و بعد از مراجعت در ۱۳۳۰ که مرنارد بلژیکی[۲] بجای‌ مرگان شوشتر امریکائی رئیس خزانه‌داریکل گردید او مأمور مالیات ساوجبلاغ و شهریار شد و بعد از مدت کمی به واسطه بدرفتاری نسبت برعایا معزول شد راجع باین‌ موضوع چون خانواده و بستگانش پیرو طریقه بهائیت (بهائی فرقه‌ای‌ است از بابیه) بودند رقبایش باو نسبت دادند که در این مأموریت برای پیشرفت دسته مزبور کار میکرده‌است. بنظر نگارنده افکار و نظریات ابوالفتح‌زاده بالاتر از این حرفها بوده و اگر خانواده‌اش بر فرض متهم ببهائیت بوده‌اند مربوط بخود او نبوده زیرا در این ایام از طرف رئیس فرقه بهائی اکیداً منع‌ شده بود که بهائیان نباید دخالت در سیاست نمایند در صورتیکه ابوالفتح‌زاده کاملا وارد در سیاست بوده و عملیاتش با دستورات مرکز بهائیت کاملا متباین و منافات کلی داشته است. درموقع حمله روسها در سال (۱۳۳۳ ق.) بتهران او هم با مهاجرین از تهران حرکت کرد و تا کرمانشاه رفت و بعد در اوایل شهریور ۱۲۹۵خ. برابر با ذیقعده ۱۳۳۴ق. درسال ۱۳۳۵ق. با رفیق صمیم خود ابراهیم خان منشی‌زاده که او هم سابقاً سرهنگ قزاقخانه و از مهاجرین بود کمیته مجازات را تشکیل دادند و کمی بعد محمد نظر خان مشکوةالممالک را هم داخل در جرگه خود کرده و کمیته مجازات بهمت این سه نفر تشکیل یافت و بعداً دستیاران آنان: کریم دواتگر ضارب حاج‌شیخ فضل‌الله مجتهد نوری در سال ۱۳۲۶ق. و کشنده میرزااسمعیل خان شیرازی رئیس انبار غله دولتی – حسین لله و احسان الله‌خان – میرزا علی اکبر ارداقی نویسنده و حسین عمادالکتاب خوشنویس کمیته و حاج زمان‌خان کردستانی بهادرالسلطنه بودند. چند نفر بوسیله تروریست‌های کمیته کشته شدند. عبدالحمیدخان ثقفی متین‌السلطنه (اول خرداد ۱۲۹۶ خ.) رضا منتخب‌الدوله و میرزا محسن[۳] بعد کریم دوات‌گر چون میخواست اسرار کمیته را فاش کند رشیدالسلطان رفیقش بدستور کمیته او را کشت و در مدت کمی عده‌ای را بحق یا ناحق از بین بردند و بعد چون اشخاص بسیار ناباب سودجو و مغرض را داخل در کمیته خود نمودند بزودی اسرار کمیته بوسیله حاج زمان‌خان بهادرالسلطنه[۴] بکلی فاش گردید. بهادرالسلطنه از منتخب‌الدوله خزانه‌دار درخواستی داشت و چون برآورده نشد بوسیله کمیته او را ترور کرد و بعد که کمیته ملتفت شد که آلت اغراض بهادرالسلطنه قرار گرفته درصدد بر آمد که او را مجازات کند بهادرالسلطنه از قضیه آگاه شد و از ترس جان خود فوراً با گرفتن تأمین از دولت افراد کمیته را بشهربانی معرفی نمود و اعضاء کمیته مجازات در سال ۱۲۹۶ شمسی مطابق ۱۳۳۶ ق. دستگیر گردیدند و پس از نه ماه زندانی کشیدن در سال بعد (۱۲۹۷ خ.) همگی آزاد شدند لکن حسن وثوق (وثوق‌الدوله) بمحض اینکه در سال ۱۳۳۶ هـ.ق. (۱۲۹۷ خ.) نخست‌وزیر شد تمام اعضاء کمیته مجازات را دستگیر کرد و فوراً حسین لله و رشیدالسلطان[۵] را بدار آویخت و ابوالفتح‌زاده و منشی‌زاده مؤسسین اصلی کمیته را ظاهراً بعنوان تبعید بکلات بسمت خراسان فرستاد لکن در بین راه در ماه ذیقعده (۱۳۳۶ هـ.ق.) بدستور وثوق‌الدوله در سمنان آنان را بوضع فجیعی تیرباران نمودند.


  1. ۲۳ جمادی‌الاولی ۱۳۳۶ ق.
  2. J. J. Mornard
  3. میرزا محسن فرزند میرزا محمد باقر صدرالعلماء و برادر میرزا جعفر صدرالعلماء در سال ۱۲۸۸هـ.ق. در تهران زاده شد و پیش از کشته شدنش بواسطه هر جهتی که بود عنوان و نفوذ زیادی در تهران و بلکه ایران پیدا کرده بود و در سال ۱۳۳۵ هـ.ق. در سن ۴۷ سالگی به دستور کمیته مجازات کشته شد.
  4. بهادرالسلطنه در سال ۱۳۰۰ خ. در بانه کردستان بدست طائفه گوگ و مامش کشته شد.
  5. حسین معروف به لله بشرکت احسان‌الله خان قاتل میرزا محسن از معاریف و متنفذین زمان خود و داماد سید عبدالله بهبهانی و رشیدالسلطان زننده کریم دواتگر بودند و چون حسین قبل از این گفتگوها نوکر آقابالاخان سردار افخم و لله پسرش بود از این جهت معروف شد به لله.