شرح حال رجال ایران/ابوالفتح میرزا سالارالدوله

از ویکی‌نبشته

ابوالفتح ابوالفتح میرزا سالارالدوله پسر سوم مظفرالدینشاه متولد ۱۲۹۸ قمری. در سال ۱۳۱۵ ق. بوزارت و پیشکاری حسام‌الملک[۱] حاکم کرمانشاه شد پس از ورود به محل مأموریت خواست دست‌اندازی باملاک مردم نماید[۲] داد و فریاد مردم بلند شد و شاه او را از حکومت آنجا بر کنار نمود و میرزا محمد خان کاشی اقبال الدوله را بجای او گسیل داشت. هنگامیکه بین محمد علی میرزا ولیعهد و امیر نظام گروسی[۳]

ابوالفتح میرزا سالارالدوله در بچگی

در آذربایجان اختلاف روی داده بود و ضمناً نارضایتی مردم، از نایابی نان و غیره، فراهم شده بود؛ مظفرالدینشاه تلگراف سختی به ولیعهد کرده و موضوع تعدی سالار الدوله و عزل او را بوی چنین گوشزد می نماید: «.... تصور مکن که من پسر شاه هستم سالارالدوله را ملاحظه کردی که در کرمانشاهان خواست حرکت خلافی بکند قدری دست‌اندازی باملاک مردم کرد فوری او را عزل کردم اقبال‌الدوله را بکرمانشاه فرستادم یک دستخط است که تشریف بیاور»

پس از اینکه از حکومت کرمانشاه معزول شد، در سال ۱۳۱۶، به پیشکاری میرزا محمودخان مدیرالدوله، حاکم زنجان شد؛ و در سال ۱۳۱۸ قمری ابتداء به پیشکاری میرزا شفیع خان مستشارالملک گرگانی و بعد در سال ۱۳۲۱ قمری بوزارت و پیشکاری (معاونت و ریاست دارائی) حاج ابوالقاسمخان نصیرالملک شیرازی[۴] بجای عین الدوله بحکومت خوزستان – لرستان – بروجرد و بختیاری منصوب شد و حکومت سالارالدوله در این نواحی تا سال ۱۳۲۴ قمری ادامه داشت. نهایت در سال ۱۳۲۳ قمری حکومت خوزستان و بختیاری از او مجزی و به رضا قلی خان مافی سالار معظم (نظام‌السلطنه دوم) داده شد.

سالارالدوله در اوایل سال ۱۳۲۵ ه‍.ق. برعلیه محمدعلیشاه برادر صلبی خویش قیام کرد و یا او را دیگران وادار باینکار نمودند و قصد داشت که به تهران آمده برادر را خلع و خود پادشاه شود چون در راس دولت مردی کاری و مطلع امور مانند میرزا علی اصغر خان اتابک اعظم نخست وزیر بود غائله را در مدت کمی فرو نشاند و سالارالدوله نیز تحت‌الحفظ به تهران آورده

ابوالفتح میرزا سالارالدوله

شد. ادوارد برون در کتاب انقلاب ایران در این باب مینویسد: «هنگامیکه سالار "الدوله، برادر شاه، بدعوی تاج و تخت برخاست، سر و صدای مردم تبریز – ماکو و فارس به انقلاب آشکاری تبدیل گردید و بالاخره سالارالدوله پس از سه روز پیکار، در نهاوند، شکست خورده، در شرف دستگیر شدن بود، که به قنسولگری انگلیس در کرمانشاه پناه برد و سرانجام با حصول تامین جانی در ۲۲ ژون[۵] به ظهیرالدوله[۶] نماینده شاه تسلیم گردید. و نیز مینویسد: «هنگامی که جنگ خانگی تولید شد، سالارالدوله، برادر شاه، رل رهبری آنرا بازی مینمود و در اطراف همدان، با چند صد تن لر، عرض اندام کرده و با پیشروی بسوی تهران برکناری برادر را از تخت تهدید میکرد بالاخره کار داشت دشوار میشد که سپاهی را، برای پیکار با او، بیرون فرستادند. دو لشگر در نهاوند، که جایگاه تاریخی است. در برابر یکدیگر صف آرائی کردند؛ سه روز سالارالدوله و سپاهیان همایونی بجنگ خونین دست زده و باشکال دویست نفر تلفات گزارش داده شد سرانجام سالارالدوله خسته و زار گردیده کارزار بپایان رسید و این فتح نمایانی بود».

در اواخر رجب ۱۳۲۹ ه‍. ق. که محمد علیشاه در سواحل بحر خزر پیاده شده و برای گرفتن تهران تصمیم گرفته بود سالارالدوله نیز در غرب ایران ظاهر شده او هم همین تصمیم را داشت ملک منصور میرزا شعاع‌السلطنه پسر دیگر مظفرالدینشاه در این اقدامات با دو برادر صلبی خود همراه بود دولت مشروطه در دوم شعبان ۱۳۲۹ ه‍. ق. قانونی برای دستگیری و و اعدام هر سه نفر از مجلس شورای ملی گذراند. برای دستگیری یا اعدام محمد علیشاه یکصد هزار تومان و برای دستگیری و یا اعدام سالاالدوله و شعاع‌السلطنه هر یک بیست و پنج هزار تومان جایزه نقدی تعیین و تصویب کرد و برای اطلاع عامه مراتب را اعلام نمود.

محمد علیشاه در جنگ سخت شکست خورده و علیخان ارشدالدوله فرمانده قوایش در حوالی گرمسار دستگیر و کشته شد و سالارالدوله پس از شکست برادر مایوس نگردید و اقدامات خود را دنبال کرد و بنام خود بدین شرح در صفحات غرب سکه زد: «سکه بر زر میزند سالار دین – یاورش باشد امیرالمؤمنین»[۷] و در طرف دیگر سکه (السلطان ابوالفتح‌شاه قاجار) سالارالدوله کرمانشاه و کردستان را گرفت و از آنجا تلگرافهائی به دولت و مجلس شورای ملی نمود و خود را شاه خواند سپس از همدان برای گرفتن تهران عزیمت نمود لکن در حدود ۲۴ فرسخی (۱۴۴ کیلومتری) جنوب شرقی تهران با دادن تلفات زیاد سخت شکست خورده بعراق (بین‌النهرین) فرار کرد و دولت هم املاک او و برادرش شعاع‌السلطنه را مصادره نمود اما سفارت روس در این کار جدا دخالت کرده و اظهار داشت که این دو برادر تبعه روس میباشند.

سالارالدوله پس از فرار از ایران مدتی در سویس میزیست تا اینکه در پائیز سال ۱۳۰۳ خورشیدی در پیش‌آمد قضایای شیخ خزعل او هم باهواز وارد شد و چون شیخ خزعل تسلیم و به تهران اعزام گردید سالارالدوله باروپا بازگشت و بعد به مصر رفته در آنجا میزیست تا اینکه در سال ۱۳۳۸ خورشیدی در شهر اسکندریه در سن ۸۰ سالگی بدرود جهان گفت. سالارالدوله رویهم رفته از شاهزادگان بی بند و بار و دیوانه قاجاریه بوده صفات و مزایای برجسته ای نداشته و مدتها آلت دست بیگانگان بوده و حتی گذرنامه انگلیسی هم داشته است. میگویند هر وقت که اوضاع را مساعد بحال خود میدید شبها در مجالس خصوصی لباس سلطنت که قبلا برای خود تهیه کرده بود میپوشید و تاج بسر میگذاشت و خود را شاهنشاه میخواند با اینکه تعدی و تجاوز بحقوق مردم رویه بیشتر حکام و مامورین دولت است سالارالدوله هم در ماموریتهای خود شاهزاده متعدی و متجاوز بحقوق مردم بوده است. معروف است که در سال ۱۳۲۳ قمری (۱۲۸۴ خورشیدی) هنگامیکه علماء و عده‌ای از مردم در حضرت عبدالعظیم (شهرری) اجتماع کرده و حوزه تشکیل داده بودند از جمله اشخاصیکه پولی برای مخارج حوزه مزبور بتوسط ملک‌المتکلمین پرداخت باین خیال که شاید بنوائی برسد و از برادرش محمدعلی میرزا ولیعهد جلو بیفتد یکی هم سالارالدوله بود.


  1. زین‌العابدین‌خان.
  2. مانند سایر حکام و مأمورین دولت.
  3. حسنعلیخان.
  4. نصیرالملک پسر حاج میرزا عبدالله خان نوه حاج ابراهیم خان اعتمادالدوله شیرازی از سال ۱۳۱۸ تا اواسط ۱۳۲۰ قمری متولی‌باشی آستان قدس رضوی بود و پس از آنکه مهدیقلی میرزا سهام‌الملک (پسر بیست و دوم محمد ولی میرزا پسر چهارم فتحعلیشاه) بجای او تعیین شد بتهران آمد و سپس بوزارت و پیشکاری سالارالدوله تعیین گردید.
  5. جمادی‌الاولی ۱۳۲۵ قمری – خرداد ۱۲۸۶ خ.
  6. علیخان صفاء ظهیرالدوله.
  7. حسنخان سالار پسر پنجم الله یارخان قاجار دولو آصف‌الدوله که در اواخر سلطنت محمدشاه و اوائل ناصرالدینشاه در خراسان یاغی شده و خود را پادشاه خواند اوهم چنین سکه‌ای بنام خود باین عبارت زده:
      سکه بر زر میزند سالار دین بازویش بسته امام هشتمین