شرح حال رجال ایران/ابوالحسنخان ایلچی
ابوالحسن حاج میرزا ابوالحسن خان ایلچی[۱] پسر میرزا محمد علی، از اهالی توابع اصفهان، و خواهرزاده حاج ابراهیمخان اعتمادالدوله شیرازی، صدر اعظم آغا محمدخان و فتحعلیشاه بوده و پدرش، در عهد کریم خان وکیل، به سررشته داری سپاه مامور بود. حاجی میرزا ابوالحسن خان بواسطه بستگی به اعتمادالدوله، در زمان
میرزا ابوالحسنخان ایلچی |
صدارت او، مدتی حاکم شوشتر بود و بعد از گرفتاری و کشته شدن صدر اعظم و بستگانش به هندوستان رفته و در حیدرآباد دکن توقف نمود، و در سلک ندمای نظام حیدرآباد در آمد، و درباره وی حقوقی هم بر قرار گردید، سپس بایران بازگشت و در شیراز به منصب یساولی حسینعلی میرزا فرمانفرما تعیین شد؛ و چون شغلش زیاد آبرومند و مهم نبود چیزی نگذشت که از آن شغل کناره کرده به اصفهان نزد حاجی محمد حسینخان امینالدوله اصفهانی، که داماد حاجی ابراهیم خان اعتمادالدوله و شوهر دختردایی او بود آمد و بوسیله امینالدوله ترقی کرد و ثروتی بهم زد، و همینکه، در سال ۱۸۰۹ میلادی برابر با ۱۲۲۴ قمری، فتحعلیشاه مصمم بفرستادن سفیری بدربار انگلستان گردید، او را باین سمت برگزید و جیمس موریر، نائب سفارت انگلیس، نیز بهمراه وی بود و پس از نه ماه توقف در لندن باتفاق سر گور اوزلی[۲] که بجای سر هارفوردجونس[۳] بوزیر مختاری انگستان در تهران تعیین شده بود بایران بازگشت و جیمس موریر[۴] (نویسنده کتاب حاجی بابا) نیز بهمراه وی بود، مدت مسافرت، از لندن تا تهران، شانزده ماه طول کشید، و علت تاخیر برای این بود که کشتی آنها راه را گم کرده و به برزیل، در آمریکای جنوبی، رفت و هفت ماه تمام، در روی آب و در دریا سرگردان بودند. در این سفر است که میرزا ابوالحسن خان، نماینده دولت کاملا با انگلیسها سازش کرده و در حقیقت نوکر و موظف آنان شده و آشکارا برای او، سالی هزار و پانصد تومان، مستمری تعیین کردند و قرار شد که کمپانی هندوستان، همه ساله، باو بپردازد[۵] و این موضوع، در صفحه ۱۱۱، تاریخ قاجاریه از مجلدات ناسخالتواریخ در شرح سلطنت و جهانگیری!! فتحعلیشاه قاجار صریحا چنین ذکر شده: «سالی یکهزار و پانصد تومان نیز در وجه میرزا ابوالحسنخان برقرار کردند که از دولت کمپانی هندوستان ماخوذ دارد». میرزا ابوالحسن خان، از سال ۱۲۲۴ تا ۱۲۶۲ قمری، سال فوتش، و در چند سالی هم که وزیر خارجه بود، مبلغ مزبور را از دولت انگلستان (کمپانی هندوستان) دریافت میداشت و علاوه بر این مستمری مبالغ دیگریهم بعناوین مختلف باو داده شده بود که در بانکهای کمپانی هندوستان بامانت گذاشته بود، که بعد از مرگش، از میان رفت، و بوراثش عاید و واصل نگردید. مضحک اینجاست که سر گور اوزلی هنگامیکه به حضور شاه رفت، با تبانی قبلی، از میرزا ابوالحسنخان و خدمات صادقانه! او، خیلی تعریف و تمجید کرد؛ و فتحعلیشاه هم موضوع را بریش بسیار بلند خود گرفت و باورش شد و گفتههای سفیر را تصدیق نمود و بنا بگفته موریر، در کتاب سفرنامه تالیف خود، پس از اینکه سفیر تعریفات خود را تمام کرد، فتحعلیشاه روی خود را به میرزا ابوالحسنخان کرده بوی چنین خطاب نمود: «آفرین! آفرین! ابوالحسن، تو روی مرا در مملکت بیگانه سفید کردی من هم روی تو را سفید خواهم کرد، تو از نجیبترین خانوادههای مملکت من هستی، بحول الهی، من تو را بمقامهای بلند اجداد تو خواهم رسانید؛ در این هنگام میرزا ابوالحسن خان برای سپاسگزاری بخاک افتاد بطوریکه پیشانی او بخاک میرسید» میرزا ابوالحسن خان در ۲۵ جمادیالثانیه سال ۱۲۲۹ قمری[۶] برای تغییراتی در عهدنامه گلستان و تجدید نظر در مواد آن و سپس بامضاء رسانیدن معاهده مزبور با تحف و هدایای بسیار، بسفارت فوقالعاده، مامور دربار روسیه شد، چون سر گور اوزلی، کارهائیکه مامور و موظف بود که باید در ایران انجام بدهد، بخوبی برای دولت متبوع خود، انجام داد و کارها تمام شده بود بانگستان احضار شد او هم دو ماه پیش از حرکت میرزا ابوالحسن خان به پطرزبورگ[۷] رفت و از آنجا به لندن رهسپار گردید میرزا ابوالحسن خان هم، بدون گرفتن کمترین نتیجهای از مسافرت خویش پس از سه سال و کسری اقامت در سن پطرزبورگ دست از پا درازتر بتهران بازگشت و مانند همیشه بر سر ایران کلاه گذاشته شد و معاهده گلستان بدون کمترین جرح و تعدیل و تجدید نظری در مواد آن بقوت خود باقی ماند.
در این سفر یکنفر انگلیسی، بنام ویلیامن، بسمت معلمی خود، استخدام کرده بود، که در فارسی ربط کاملی داشت، و او را نیز بهمراه خود به روسیه برد.
در سال ۱۲۳۳ ق.[۸] مجدداً، بسمت سفارت، مامور لندن شد. نامبرده در ضمن عهدهدار بودن سفارت انگلستان سفارت عثمانی – اطریش و فرانسه را نیز عهدهدار بود و پس از سه سال اقامت در ممالک اروپا، که بیشترش در انگلستان بود، در سال ۱۲۳۶ ق.[۹] به ایران بازگشت.
در سال ۱۲۴۰ قمری بوزارت امور خارجه تعیین گردید و این اولین بار است، که در تاریخ جدید ایران، نامی از وزیر دول خارجه و وزارتی باین عنوان برده میشود. مضحکتر این جا است، که این شخص، با وجود زد و بندهای خارجی خود و استفاده از بیگانگان، با پولهای حلال خود، هم مکه رفته حاجی شده و هم مسجدی در تهران بنا نموده است. در قضیه کشته شدن گریبایدوف[۱۰]، سفیر روس، در سن ۳۴ سالگی، با سی و هفت تن از کارمندان سفارت، در سوم شعبان ۱۲۴۴ قمری (برابر با ۱۱ فوریه ۱۸۲۹ میلادی)، ابتداء عباس میرزا مائل بود که میرزا ابوالحسن خان وزیر خارجه، برای عذرخواهی، بدربار روس برود؛ لکن او بهانههائی آورد، و معاذیری تراشید، و دلائلی چید، و باین مسافرت چندان تمایلی نداشت؛ بعد محمد میرزا (محمد شاه) را، برای این کار، در نظر گرفتند آنهم بجهاتی، از فرستادنش، منصرف گردیدند؛ تا اینکه خسرو میرزا، پسر هفتم عباس میرزا نائبالسلطنه، با هیأتی، با تحف و هدایا، در شوال ۱۲۴۴ قمری، بدربار روس اعزام شد و در این کار موفقیتی نصیب دولت ایران گردید.
- ↑ این کلمه ترکی است و به رسول و فرستاده پادشاه به نزد پادشاه دیگر اطلاق میشد و در زمان سلاطین صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه تا زمان سلطنت مظفرالدینشاه نیز استعمال این کلمه معمول بود و بنمایندگان سیاسی ایران که خارج فرستاده میشدند و یا به نمایندگان دول خارجی که بایران اعزام میگردیدند گفته میشد پس در این مورد ایلچی نماینده سیاسی – وزیر مختار و سفیر است و ایلچی کبیر سفیر کبیر بوده است.
- ↑ Sir Gore Ouseley
- ↑ Sir Harford Jones
- ↑ James Morier
- ↑ در حدود ۱۶۰ سال پیش پول خیلی زیادی بوده است.
- ↑ ۱۸۱۴ میلادی.
- ↑ لنینگراد کنونی.
- ↑ ۱۸۱۷ میلادی.
- ↑ ۱۸۲۰ میلادی.
- ↑ A. S. Griboiedov