سیف فرغانی (غزلها)/هر که در عشق نمیرد به بقایی نرسد
ظاهر
هر که در عشق نمیرد به بقایی نرسد | مرد باقی نشود تا به فنایی نرسد | |||||
تو به خود رفتی، از آن کار به جایی نرسید | هر که از خود نرود هیچ به جایی نرسد | |||||
در ره او نبود سنگ و اگر باشد نیز | جز گهر از سر هر سنگ به پایی نرسد | |||||
عاشق از دلبر بیلطف نیابد کامی | بلبل از گلشن بی گل به نوایی نرسد | |||||
سعی کردی و جزا جستی و گفتی هرگز | بی عمل مرد به مزدی و جزایی نرسد | |||||
سعی بی عشق تو را فایده ندهد که کسی | به مقامات عنایت به عنایی نرسد | |||||
هر که را هست مقام از حرم عشق برون | گر چه در کعبه نشیند به صفایی نرسد | |||||
تندرستی که ندانست نجات اندر عشق | اینت بیمار که هرگز به شفایی نرسد | |||||
دلبرا چند خوهم دولت وصلت به دعا | خود مرا دست طلب جز به دعایی نرسد | |||||
خوان نهادهست و گشاده در و بی خون جگر | لقمهای از تو توانگر به گدایی نرسد | |||||
ابر بارنده و تشنه نشود زو سیراب | شاه بخشنده و مسکین به عطایی نرسد | |||||
سیف فرغانی دردی ز تو دارد در دل | میپسندی که بمیرد به دوایی نرسد؟! |