سیف فرغانی (غزلها)/عشق را حمل بر مجاز مکن
ظاهر
عشق را حمل بر مجاز مکن | جان ده ار عاشقی و ناز مکن | |||||
با خودی گرد کوی عشق مگرد | ممنی بیوضو نماز مکن | |||||
دست با خود به کار دوست مبر | به سوی قبله پا دراز مکن | |||||
با چنین رو به گرد کعبه مگرد | جامهی کعبه بینماز مکن | |||||
چون دلت نیست محرم توحید | سفر کعبه و حجاز مکن | |||||
از پی تن قبای ناز مدوز | مرده را جز کفن جهاز مکن | |||||
قدمت در مقام محمودیست | خویشتن بندهی ایاز مکن | |||||
راز در دل چو دانه در پنبه است | همچو حلاج کشف راز مکن | |||||
به نسیمی که بر دهانت وزد | لب خود همچو غنچه باز مکن | |||||
باز کن چشم تا ببینی دوست | چون بدیدی دگر فراز مکن | |||||
تا توانی چو سیف فرغانی | عشق را حمل بر مجاز مکن |