سیف فرغانی (غزلها)/دل در غم چون تو بیوفایی
ظاهر
دل در غم چون تو بیوفایی | در بستم و میکشم جفایی | |||||
عمرت خوانم از آنکه با کس | چون عمر نمیکنی وفایی | |||||
هر روز به هر کسیت میلی | هر لحظه به دیگریت رایی | |||||
گر نیست دل تو راست با ما | میزن به دروغ مرحبایی | |||||
گم گشت و نشان همی نیابم | مسکین دل خویش را به جایی | |||||
در کوی خود ار ببینی او را | از ما برسان بدو دعایی | |||||
در دل غم غیر تست ای دوست | در خانهی کعبه بوریایی | |||||
ای مرهم انده تو کرده | درد دل ریش را دوایی | |||||
وی مصقلهی غم تو داده | آیینهی روح را صفایی | |||||
گر سود کند زیان ندارد | در کوی تو گه گهی گدایی | |||||
سیف از غم عشق تو سپر کرد | گر تیغ برو کشد قضایی |