سیف فرغانی (غزلها)/دل تنگم و ز عشق توام بار بر دل است
ظاهر
دل تنگم و ز عشق توام بار بر دل است | وز دست تو بسی چو مرا پای در گل است | |||||
شیرین تری ز لیلی و در کوی تو بسی | فرهاد جان سپرده و مجنون بیدل است | |||||
گر چه ز دوستی تو دیوانه گشتهام | جز با تو دوستی نکند هر که عاقل است | |||||
گر من به بوسه مهر نهم بر لبت رواست | شهد عقیق رنگ تو چون موم قابل است | |||||
در روز وصلت از شب هجرم غم است و من | روزی نمیخوهم که شبش در مقابل است | |||||
دل را مدام زاری از اندوه عشق تست | اشتر به ناله چون جرس از بار محمل است | |||||
روز وصال یار اجل عمر باقی است | وقت وداع دوست شکر زهر قاتل است | |||||
بیند تو را در آینهی جان خویشتن | دل را چو با خیال تو پیوند حاصل است | |||||
هر جا حدیث تست ز ما هم حکایتی است | این شاهباز را سخنش با جلاجل است | |||||
من چون درای ناله کنانم ولی چه سود | محمول این شتر چو جرس آهنین دل است | |||||
اشعار سیف گوهر دریای عشق تست | این نظم در سراسر این بحر کامل است |