سیف فرغانی (غزلها)/دلبرا عشق تو نه کار من است
ظاهر
دلبرا عشق تو نه کار من است | وین که دارم نه اختیار من است | |||||
آب چشم من آرزوی تو بود | آرزوی تو در کنار من است | |||||
آنچه از لطف و نیکوی در تست | همه آشوب روزگار من است | |||||
تا غمت در درون سینهی ماست | مرگ بیرون در انتظار من است | |||||
عشق تا چنگ در دل من زد | مطربش نالههای زار من است | |||||
شب ز افغان من نمیخسبد | هر که را خانه در جوار من است | |||||
خار تو در ره من است چو گل | پای من در ره تو خار من است | |||||
دوش سلطان حسنت از سر کبر | با خیالت که یار غار من است، | |||||
سخنی در هلاک من میگفت | غم عشق تو گفت کار من است | |||||
سیف فرغانی از سر تسلیم | با غم تو که غمگسار من است، | |||||
گفت گرد من از میان برگیر | که هوا تیره از غبار من است |