سیف فرغانی (غزلها)/جرعهای می نخورده از دستش
ظاهر
جرعهای می نخورده از دستش | بیخودم کرد نرگس مستش | |||||
هر که از جام عشق او میخورد | توبه گر سنگ بود بشکستش | |||||
به کسی مبتلا شدم که نرست | مرغ از دام و ماهی از شستش | |||||
به همه جای میرود حکمش | به همه کس همی رسد دستش | |||||
از عنایت مپرس کن معنی | نیست در حق بنده گر هستش | |||||
هر که عاشق نشد، به دامن دوست | نرسد دست همت پستش | |||||
سیف از مشک بوی دوست شنید | بر گریبان خویشتن بستش |