سیف فرغانی (غزلها)/ای پستهی دهانت نرخ شکر شکسته
ظاهر
ای پستهی دهانت نرخ شکر شکسته | وی زادهی زبانت قدر گهر شکسته | |||||
من طوطیم لب تو شکر بود که بینم | در خدمت تو روزی طوطی شکر شکسته | |||||
آنجا که چهرهی تو گسترده خوان خوبی | گردد ز شرم رویت قرص قمر شکسته | |||||
چون باز گرد عالم گشتم بسی و آخر | در دامت اوفتادم چون مرغ پر شکسته | |||||
نقد روان جان را جو جو نثار کردم | زین سان درست کاری ناید ز هر شکسته | |||||
من خود شکسته بودم از لشکر غم تو | این حمله بین که هجرت آورد بر شکسته | |||||
وز طعنههای مردم در حق خود چه گویم | هر کو رسید سنگی انداخت بر شکسته | |||||
بارم محبت تست ای جان و وقت باشد | کز بار خویش گردد شاخ شجر شکسته | |||||
گر من شکسته گشتم از عشق تو چه نقصان | هیچ از شکستگی شد بازار زر شکسته؟ | |||||
امشب ز سنگ آهم در کارگاه گردون | شد شیشههای انجم در یکدگر شکسته | |||||
دی گفت عزت تو ما را به کس چه حاجت | من کس نیم چه دارم دل زین قدر شکسته | |||||
از هیبت خطابت شد سیف را دل ای جان | همچون ردیف شعرش سر تا بسر شکسته |