پرش به محتوا

سیف فرغانی (غزلها)/ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان

از ویکی‌نبشته
سیف فرغانی (غزلها) از سیف فرغانی
(ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان)
  ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان تا من دمی برآرم اندر کنار جانان  
  در خواب کن زمانی آسودگان شب را کان ماه رو نترسد ز آواز صبح خوانان  
  ای کاشکی رقیبان دانند قیمت تو گل را چه قدر باشد در دست باغبانان  
  کار رقیب مسکین خود بیش ازین چه باشد کز گله گرگ راند همچو سگ شبانان  
  در عشق صبر باید تا وصل رو نماید اینجا به کار ناید تدبیر کاردانان  
  پیران کار دیده گفتند راست ناید پیراهن تعشق جز بر تن جوانان  
  لب بر لب چو شکر آن را شود میسر کو چون مگس نترسد از آستین فشانان  
  رفت از جفای خصمان سرگشته گرد عالم آن کو به گرد کویت می‌گشت شعر خوانان  
  ز افغان سیف ای جان شبها میان کویت «خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان»