سیف فرغانی (غزلها)/ایا خلاصهی خوبان کراست در همه دنیی
ظاهر
ایا خلاصهی خوبان کراست در همه دنیی | چنین تنی همگی جان و صورتی همه معنی | |||||
غم تو دنیی و دین است نزد عاشق صادق | که دل فروز چو دینی و دلربای چو دنیی | |||||
بر آستان تو بودن مراست مجلس عالی | به زیر پای تو مردن مراست پایهی اعلی | |||||
اگر چه نیست تویی و منی میان من و تو | منم منم به تو لایق تویی تویی به من اولی | |||||
تو در مشاهده با دیگران و من شده قانع | ز روی تو به خیال و ز وصل تو به تمنی | |||||
خراب گشتن ملک است دل شکستن عاشق | حصار کردن قدس است بهر کشتن یحیی | |||||
ز زنده دل برباید رخ تو چون زر رنگین | به مرده روح ببخشد لب تو چون دم عیسی | |||||
چراغ ماه نتابد به پیش شمع رخ تو | شعاع مهر چه باشد به نزد نور تجلی | |||||
به دست دل قدم صدق سیف بر سر کویت | نهاده چون سر مجنون بر آستانهی لیلی |