سیف فرغانی (غزلها)/اگر دل است به جان میخرد هوای تو را
ظاهر
اگر دل است به جان میخرد هوای تو را | و گر تن است به دل میکشد جفای تو را | |||||
به یاد روی تو تا زندهام همی گریم | که آب دیده کشد آتش هوای تو را | |||||
کلید هشت بهشت ار به من دهد رضوان | نه مردم ار بگذارم در سرای تو را | |||||
اگر به جان و جهانم دهد رضای تو دست | به ترک هر دو به دست آورم رضای تو را | |||||
بگیر دست من افتاده را که در ره عشق | به پای صدق به سر میبرم وفای تو را | |||||
چه خواهی از من درویش چون ادا نکند | خراج هر دو جهان نیمهی بهای تو را | |||||
برون سلطنت عشق هر چه پیش آید | درون بدان نشود ملتفت گدای تو را | |||||
سزد اگر ندهد مهر دیگری در دل | که کس به غیر تو شایسته نیست جای تو را | |||||
مرا بلای تو از محنت جهان برهاند | چگونه شکر کنم نعمت بلای تو را | |||||
اگر چه رای تو در عشق کشتن من بود | برای خویش نکردم خلاف رای تو را | |||||
به دست مردم دیده چو سیف فرغانی | به آب چشم بشستیم خاک پای تو را |