سنایی غزنوی (غزلیات)/گر کار بجز مستی اسکندر می من
ظاهر
گر کار بجز مستی اسکندر می من | ور معجزه شعرستی پیغمبر می من | |||||
با اینهمه گر عشق یکی ماه نبودی | اندر دو جهان شاه بلند اختر می من | |||||
ماهی و چه ماهی که ز هجرانش برین حال | گر من به غمش نگرومی کافر می من | |||||
گر بندهی خوی بد خود نیستی آن ماه | حقا که به فردوس همش چاکر می من | |||||
گر نیستی آن رنج که او ریش درآورد | وی گه که درین وقت چگوید درمی من | |||||
بودیش سر عشق من و برگ مراعات | گر چون دگران فاسق در کون بر می من | |||||
گر تیر برویی زندم از سر شنگی | از شادی تیرش به هوا بر پر می من | |||||
گادیم بر آنگونه که از جهل و رعونت | از گردن خود بفگنمی گر سرمی من | |||||
هر روز دل آید که مگر نیک شود یار | گر خر نیمی عشوهی او کی خر می من | |||||
گر بلفرج مول خبر یابدی از من | زین روی برین طایقه سر دفتر می من | |||||
پس در غم آنکس که ز گل خار نداند | عمر از چه کنم یاد که رشک خور می من |