سنایی غزنوی (غزلیات)/گر تو پنداری که جز تو غمگسارم نیست هست
ظاهر
گر تو پنداری که جز تو غمگسارم نیست هست | ور چنان دانی که جز تو خواستگارم نیست هست | |||||
یا بجز عشق تو از تو یادگارم هست نیست | یا قدم در عشق تو سخت استوارم نیست هست | |||||
یا بجز بیدادی تو کارزارم هست نیست | یا به بیداد تو با تو کارزارم نیست هست | |||||
یا سپید و روشن از تو کار و بارم هست نیست | یا سیاه و تیره بی تو روزگارم نیست هست | |||||
یا بر امید وصالت شب قرارم هست نیست | یا در اندوه فراقت دل فگارم نیست هست | |||||
یا فراقت را بجز ناله شعارم هست نیست | یا وصالت را شب و روز انتظارم نیست هست | |||||
گر دگر همچون سنایی صید زارم هست نیست | یا اگر شیریست او آنگه شکارم نیست هست |