سنایی غزنوی (غزلیات)/گاه آن آمد بتا کاندر خرابی دم زنی
ظاهر
گاه آن آمد بتا کاندر خرابی دم زنی | شور در میراث خواران بنی آدم زنی | |||||
بارنامهی بینیازی برگشایی تا به کی | آتش اندر بار مایهی کعبه و زمزم زنی | |||||
صدهزاران جان متواری در آری زیر زلف | چون به دو کوکب کمند حلقهها را خم زنی | |||||
بر سر آزادگان نه تاج گر گوهر نهی | بر سر سوداییان زن تیغ گر محکم زنی | |||||
تیغ خویش از خون هر تر دامنی رنگین مکن | تو چو رستم پیشهای آن به که بر رستم زنی | |||||
در خرابات نهاد خود بر آسودست خلق | غمزه بر هم زن یکی تا خلق را بر هم زنی | |||||
پاکبازان جهان چون سوختهی نفس تواند | خام طمعی باشد ار با خام دستان دم زنی | |||||
ما به امیدی هدف کردیم جان چون دیگران | تا چو تیر غمزه سازی بر سنایی هم زنی |