سنایی غزنوی (غزلیات)/چون دو زلفین تو کمند بود

از ویکی‌نبشته
سنایی غزنوی (غزلیات) از سنایی غزنوی
(چون دو زلفین تو کمند بود)
  چون دو زلفین تو کمند بود شاید ار دل اسیر بند بود  
  گوییم صبر کن ز بهر خدا آخر این صبر نیز چند بود  
  خواجه انصاف می بباید داد با چنین رخ چه جای پند بود  
  سرو را کی رخ چو ماه بود ما را کی لب چو قند بود  
  می ندانی که پست گردد زود هر کرا همت بلند بود  
  هر که معشوقه‌ای چنین طلبد همه رنج و غمش پسند بود