سنایی غزنوی (غزلیات)/چشم روشن بادمان کز خود رهایی یافتیم
ظاهر
چشم روشن بادمان کز خود رهایی یافتیم | در مغاک خاک تیره روشنایی یافتیم | |||||
گر چه ما دور از طمع بودیم یک چندی کنون | از قناعت پایگاه پادشایی یافتیم | |||||
ما ازین باطل خوران آشنا بیگانهوار | پشت بر کردیم و با حق آشنایی یافتیم | |||||
هرگز از بار حسد خسته نگردد پشت ما | کز «قل الله ثم ذرهم» مومیایی یافتیم | |||||
اول اندر نشهی اولا گرفتار آمدیم | آخر اندر نشهی اخرا رهایی یافتیم | |||||
خاکپای کمزنان شد توتیای چشم ما | کار سرمان بود و آخر کار پایی یافتیم | |||||
سر فرو بردیم تا بر سروران سرور شدیم | چاکری کردیم تا کار کیایی یافتیم | |||||
پارسایان هر زمان ناپارسا خوانندمان | ما از آن بر پارسایان پارسایی یافتیم | |||||
گر همی خواهی که باشی پادشا و پارسا | شو گدایی کن که ما این از گدایی یافتیم | |||||
ما گدایان را ز نادانی نکوهش چون کنی | کاین سنا از سینهی پاک سنایی یافتیم |