سنایی غزنوی (غزلیات)/نور تا کیست که آن پردهی روی تو بود
ظاهر
نور تا کیست که آن پردهی روی تو بود | مشک خود کیست که آن بندهی موی تو بود | |||||
ز آفتابم عجب آید که کند دعوی نور | در سرایی که درو تابش روی تو بود | |||||
در ترازوی قیامت ز پی سختن نور | صد من عرش کم از نیم تسوی تو بود | |||||
راه پر جان شود آن جای که گام تو بود | گوش پر در شود آنجا که گلوی تو بود | |||||
هر که او روی تو بیند ز پی خدمت تو | هم به روی تو که پشتش چو به روی تو بود | |||||
از تو با رنگ گل و بوی گلابیم از آنک | خوی احمد بود آنجا که خوی تو بود | |||||
دیدهی حور بر آن خاک همی رشک برد | که بر آن نقش ز لعل سر کوی تو بود | |||||
کافهی خلق همه پیش رخت سجده برد | حور یا روح که باشد که کفوی تو بود | |||||
قبلهی جایست همه سوی تو چون کعبه از آن | قبلهی جان سنایی همه سوی تو بود |