سنایی غزنوی (غزلیات)/فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب
ظاهر
فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب | فریاد از آن دو کافر غازی با نهیب | |||||
این همبر دو ترکش دلگیر جان ستان | وان پیش دو شمامهی کافور یا دو سیب | |||||
بردوش غایه کش او زهره میرود | چون کیقباد و قیصر پانصدش در رکیب | |||||
یوسف نبود هرگز چون او به نیکویی | چون سامری هزارش چاکر گه فریب | |||||
آسیب عاشقی و غم عشق و گمرهی | تا روی او بدید پس آن طرفهها و زیب | |||||
غمخانه برگزید و ره عشق و گمرهی | هر روز می برآرد نوعی دگر ز جیب | |||||
بسترد و گفت چون که سنایی همه ز جهل | بنبشت در هوای غم عشق صد کتیب |