سنایی غزنوی (غزلیات)/صبحدمان مست برآمد ز کوی

از ویکی‌نبشته
سنایی غزنوی (غزلیات) از سنایی غزنوی
(صبحدمان مست برآمد ز کوی)
  صبحدمان مست برآمد ز کوی زلف پژولیده و ناشسته روی  
  ز آن رخ ناشسته‌ی چون آفتاب صبح ز تشویر همی کند روی  
  از پی نظاره‌ی آن شوخ چشم شوی جدا گشته ز زن زن ز شوی  
  بوسه همی رفت چو باران ز لب در طرب و خنده و درهای و هوی  
  بهر غذای دل از آنوقت باز بوسه چنانست لبم گرد کوی  
  ریخت همی آب شب و آب روز آتش رویش به شکنهای موی  
  همچو سنایی ز دو رویان عصر روی بگردان که نیابیش روی