سنایی غزنوی (غزلیات)/روی او ماهست اگر بر ماه مشک افشان بود
ظاهر
روی او ماهست اگر بر ماه مشک افشان بود | قد او سروست اگر بر سرو لالستان بود | |||||
گر روا باشد که لالستان بود بالای سرو | بر مه روشن روا باشد که مشک افشان بود | |||||
دل چو گوی و پشت چون چوگان بود عشاق را | تا زنخدانش چو گوی و زلف چون چوگان بود | |||||
گر ز دو هاروت او دلها نژند آید همی | درد دلها را ز دو یاقوت او درمان بود | |||||
من به جان مرجان و لولو را خریداری کنم | گر چو دندان و لب او لولو و مرجان بود | |||||
راز او در عشق او پنهان نماند تا مرا | روی زرد و آه سرد و دیدهی گریان بود | |||||
زان که غمازان من هستند هر سه پیش خلق | هر کجا غماز باشد راز کی پنهان بود | |||||
بر کنار خویش رضوان پرورد او را به ناز | حور باشد هر که او پروردهی رضوان بود | |||||
هر زمان گویم به شیرینی و پاکی در جهان | چون لب و دندان او یارب لب و دندان بود |