سنایی غزنوی (غزلیات)/راحتی جان را به گفتار ای پسر
ظاهر
راحتی جان را به گفتار ای پسر | آفتی دل را به کردار ای پسر | |||||
هر چه باید داری از خوبی ولیک | نیست کردارت چو گفتار ای پسر | |||||
مهر و ماهی گر بدندی مهر و ماه | سرو قد و لاله رخسار ای پسر | |||||
بشکنی بازار خوبان جهان | چون فرود آیی به بازار ای پسر | |||||
خلقی از کار تو سرگردان شدند | تا کجا خواهد شدن کار ای پسر | |||||
همچو یعقوبند گریان زان که تو | یوسف عصری به دیدار ای پسر | |||||
عشق تو چون پای بند خلق شد | دست را آهسته بردار ای پسر | |||||
عاشقست اکنون سنایی بر تو زار | رحم کن بر عاشق زار ای پسر |